در خلیج فارس نزدیك به 130 جزیره ی كوچك و بزرگ وجود دارد كه دربارهی حاكمیت بر بعضی از آنها بین كشورهای كرانه اش اتفاق نظر وجود ندارد. یكی از پرهیاهوترین مسائل مربوط به ادعاهای امارات عربی متحده نسبت به جزایر ایرانی تنب كوچك و بزرگ و ابوموسی می باشد. بدیهی است كه ماهیت چنین ادعایی نمیتواند غیرسیاسی باشد. هر چند كه ادله ی سست و بیبنیان هم بر آن اظافه می شود، برای روشن نمودن حق ایران در ادعاهای یاد شده، بررسی جوانب تاریخی و حقوقی مسأله در چهارچوب قواعد و اصول حقوق بین الملل میتواند ابزاری برای دفاع از امنیت، حاكمیت و منافع ملی ایران باشد.
موقعیت جغرافیایی و استراتژیک جزایر سه گانه
اهمیت خلیج فارس از نقطه نظر جغرافیایی به علت ارتباط آن با اقیانوس هند از طریق تنگه ی هرمز است که این جزائر در آن قرار گرفته اند. این جزائر در جنوبی ترین نقطه ی خلیج فارس در تنگهی هرمز واقع شده اند. تنب بزرگ با نزدیک ترین ساحل ایران (جزیره ی قشم) در حدود 25 کیلومتر فاصله دارد، در حالیکه فاصله ی راس الخیمه تا این جزیره حدود 70 کیلومتر است. تنب کوچک در 13 کیلومتری غرب جزیرهی تنب بزرگ قرار داشته و فاصلهی آن با نزدیکترین ساحل ایران (بندر لنگه) 37 کیلومتر است. تنب کوچک تقریبا فاقد سکنه است. اما سکنه ی تنب بزرگ در زمان بازپسگیری حدود 300 نفر بوده و جمعیت ابوموسی نیز به 700 نفر نمی رسید. ابوموسی در 96 کیلومتری ایران قرار دارد و علاوهبر داشتن ذخائر نفتی، دارای خاکی سرخ رنگ میباشد. امروزه که دو سوم نفت مورد نیاز صنایع اروپای غربی باید از تنگه هرمز بگذرد اهمیت این جزایر بیش از پیش روشن می شود و کافی است که یک دولت بر این جزائر دست یابد و راه صدور نفت را از خلیج فارس ببندد. بنابراین این سه جزیره بیش از هر چیز دارای اهمیت استراتژیک و نظامی هستند.
جغرافیای تاریخی جزایر ایرانی
قبل از وارد شدن به بحث تاريخي باید گفت که واژهی تمب یا تنب، پارسی دری یا تنگستانی (پارسی جنوبی) است که معانی تپه، پشته و تل بر آن متصور است و این واژه در لغات عرب وجود نداشته و صددرصد فارسی دری و ایرانی است و از پیش از دوران هخامنشی تاکنون موجودیت داشته و دارد. بررسیها نشان میدهد که از حدود 2 هزار سال قبل از میلاد مسیح(ع) این 3 جزیره همانند سایر جزایر خلیجفارس توسط ایرانیان اداره میشده و در قلمرو ایران بوده است. در 1602م صفویان توانستند پرتغالیها را شکست داده و حاکمیت ایران را بر خلیج فارس و جزایرش برقرار سازند و این حاکمیت تا 1720م ادامه داشت. پس از صفویان در مرزهای ایران بهویژه در خلیج فارس تا ظهور کریم خان زند (1757م) آشفتگی به وجود آمد و پس از آن تثبیت شد. ظهور دو ابرقدرت روسیه و انگلیس و بعضا فرانسه در قرون 18 و 19م همراه با ضعف و ناتوانی حکومت ایران باعث شد که ایران نتواند از نظر حقوقی حق خود را بر مرزهایش ثابت کند. در 1934م با قرار و مدارهای محرمانه، شیخ راسالخیمه پرچم خود را در حضور ایرانیان پایین میکشد و در 1935م جزایر قشم و هنگام از انگلستان پس گرفته شد.
جزایر قشم و هرمز در 1811م توسط فرمانی از فتحعلیشاه قاجار به سیدسلطان ابن احمد واگذار شده بود. در 1820م کاپیتان "بروکس" انگلیسی جزایر سهگانهی ایرانی را در نقشه ی خود متعلق به ایران دانسته است. در 1861م براساس معاهدهای بین انگلستان و شیخنشین بحرین، این جزیره از ایران مستقل شد و ایران نتوانست مداخله کند. در 1887م برای اولین بار انگلستان بر این جزایر ادعای حاکمیت کرد. در 1902م میان ایران و روسیه قراردادی سیاسی به امضاء رسید و بریتانیا نسبت به نفوذ روسیه در خلیج فارس نگران شد. در 1903م در پی نگرانی، بریتانیا این سه جزیره را بدون آگاهی دولت ایران به شیوخ قاسمی شارجه بخشید و در ژوئن همین سال فرماندار انگلیسی هند، به شیوخ قاسمی دستور داد که پرچم خود را در این سه جزیره بر پا کنند. در 1904م پس از اشغال انگلیسی – شارجهای این جزایر، مالکیت و حاکمیت انگلیس بر این جزایر مجددا مطرح شد و این ادعا در 1923 و 1926و 1927م تکرار شد. در 1927م نیروهای ایرانی از این سه جزیره دیدن نموده و یک قایق عربی را در آبهای ابوموسی توقیف کردند، در 1928م آشکار شد که تا آنجا به ایران مربوط میشود از اعتراض 1904م بهبعد هیچ پرچمی که معرف هویت باشد در این سه جزیره برافراشته نبوده. و در همین سال (1928م)دولت ایران به جامعه ی ملل شکایت میبرد و خواستار بازگرداندن این سه جزیره میشود و در پایان همین سال، ایران سه جزیره را اشغال نمود، که با اعتراض بریتانیا روبرو میشود، مجددا ایران در 1929م تهدید مینماید که موضوع مالکیت این جزایر را به جامعه ی ملل میبرد ولی بریتانیا این موضوع را نپذیرفت. در 1930م وزارت جنگ ایران اطلاع میدهد که پرچم بریتانیا در سه جزیره برافراشته شده است. در 1949م شایع شد که ایران موضوع را به ملل متحد خواهد گفت. در 19 مه 1949م دولت ایران حقوق خود را در بخش فلات قاره اعلام کرد، در 1953م در دوره نخست وزیری دکتر محمد مصدق یک رزم ناو ایرانی گروهی را در ابوموسی پیاده نمود و گزارش رسید که ایران سرگرم تدارک نیرو جهت اشغال کامل سه جزیره است و نیروی هوایی بریتانیا تا چند هفته پرواز شناسایی انجام داد. در 1961م در دوره نخست وزیری دکتر علی امینی یک فروند هلیکوپتر در تنب بزرگ فرود آمد که دو نفر آمریکایی جزء مسافرینش بودند. در 1962م دولت علم موفق شد جزیره سیری را پس بگیرد. در همین سال (4 ماه بعد) سفارت انگلستان از سوی شیخ راسالخیمه اعتراض نمود. در 5 سپتامبر 1962م ایران به این اعتراض بهشدت پاسخ داد و حاکمیت خود را مجددا یادآور شد. ایران تا 1971م سیاست دوستانهی خود را با امیرنشینها ادامه داد. سرانجام در 9/9/1350 (1971م) پس از هشتاد سال جدایی، جزایر تنب بزرگ، کوچک و ابوموسی مجددا تحت سلطهی ایران قرار گرفتند و پرچم ایران برفراز بلندترین قله ابوموسی به اهتزاز در آمد.
خروج بریتانیا
حکومت بریتانیا در سال 1968م اعلام کرد که نیروهای خود را از شرق سوئز خارج خواهد ساخت. و پس از این امنیت خلیج فارس به عهده دولت های منطقه قرار گرفت. در هشتم ماه مه 1981م یک سخنگوی دولت ایران گفت: به کشتیهای جنگی دستور داده شده که هر هواپیمای خارجی را برفراز جزایر بزنند. بریتانیا اعتراض کرد که هیچ پرواز تهدیدآمیزی نشده است. در همین سال اشغال این سه جزیره نظر جهانیان و اعتراض اعراب را به خود جلب کرد و حاکم شارجه به اشغال مشترک ابوموسی رضایت داد. در نوامبر 1971م (هفتماه بعد) یک روز قبل از اینکه قرار بود بریتانیا این جزایر را به راسالخیمه بدهد، ایرانیها جزایر را تصرف کردند.
در 29 نوامبر 1971م تفاهم میان انگلیس – شارجه از یک سو و ایران از سویی دیگر بدینگونه بود که نه ایران و نه شارجه از ادعای خود بر ابوموسی صرفنظر نخواهند کرد و هیچ یک ادعای دیگری را نمیپذیرد، بدینصورت تفاهم به صورت زیر صورت میگیرد:
1. نیروهای ایرانی وارد ابوموسی خواهند شد و نواحی مورد توافق بر روی نقشه را اشغال خواهند کرد.
2. ایران بر نواحی تحت کنترل خود پرچمش را خواهد برافراشت .
3. شارجه بر باقی جزیره صلاحیت کامل خواهد داشت و پرچمش را خواهد افراشت.
4. ابران و شارجه حدود آبهای سرزمینی جزیره را در 12 مایلی، مطابق قانون آبهای سرزمینی ایران میپذیرند.
5. موافقتنامهای در مورد کمک مالی ایران به شارجه به امضاء خواهد رسید و بدینگونه در 30 نوامبر 1971م نیروهای ایرانی در سه جزیره پیاده شده و مورد استقبال نمایندهی شیخ شارجه قرار گرفتند و در حقیقت این بیانیه تفاهمی بود میان ایران و انگلیس ولی تعیین حاکمیت نشد. به طور کلی سرفصل تحولات در خصوص جزایر سه گانه را میتوان در موارد زیر خلاصه نمود: عقد موافقت نامه میان ایران و شارجه در تاریخ 29/11/1971 (1350 هجری شمسی)، بازپسگیری جزایر توسط ایران در تاریخ 30/11/1971، شکایت و اقامه ی دعوی علیه ایران توسط کشورهای عربی در 3/12/1971 و پذیرش امارات متحده عربی به عنوان عضو سازمان ملل متحد در 8/12/1971.
ادعای امارات
عملكرد شيخنشين كوچك امارات در عمر كوتاه چند دهه ای خود، در برابر ایران، همواره نشاندهنده ی اولويت سياست پانعربيسم در تهدید میهندوستی ایرانی و پانایرانیسم بوده است. اين اميرنشين که در جنگ عراق علیه ایران با پشتیبانی مالی عراق به طور غیرمستقیم در به شهادت رساندن صدها هزارتن از عزیزترین جوانان این مرزو بوم و جانباز و شیمیایی کردن ده ها هزار ایرانی ایثارگر دیگر عزادار کردن مادران و خواهران ما نقش داشته است در دوم دسامبر 1971م با اتحاد امارتهاي "شارجه"، "امالقوين" ،"ابوظبی" ،"دوبی" ،"فجيره" و "عجمان" شكل گرفت و پس از مدتي، امارت "رأسالخيمه" نيز به اين اتحاد پيوست، ولي تلاشهاي حكام امارات براي پيوستن اميرنشين بحرين ـ كه به تازگي با دسیسه های انگلیس و به طور غیر قانونی از ايران جدا شده بود ـ به اين اتحاد، پس از مخالفت و تهديد شديد دولت وقت ايران، به نتيجه نرسيد.
دولت امارات از آغاز پيدايش نسبت به جزاير سهگانه ایرانی كه در 68 سال اشغالگري انگليس مورد ادعاي شيخ شارجه و شيخ رأسالخيمه بود، مدعي مالكيت است، اما آنچه توجه بيش از پيش كارشناسان، دستاندركاران و مسوولان ميهندوست ايراني را ميطلبد، تأكيد بر پيشينه حاكميت ملي ايران بر خليج فارس، جزاير و سواحل آن است كه ميتواند به عنوان دست مايهاي مهم براي اثبات حقانيت حاكميت ايران بر اين جزايري باشد كه متاسفانه همه ی دولتهای دوست و دشمن عربي آنرا برپایه ی ادعاهای بیاساس "جزاير اماراتي" مینامند.
در مساله ادعاهاي امارات نسبت به تماميت ارضي ايران در خليج فارس، چند نكته قابل تأمل است:
1. در زمان انعقاد تفاهمنامه ميان ايران و شيخ شارجه و بازگشت جزاير به ايران، هنوز دولتي با نام امارات متحده عربي، وجود خارجي نداشت تا بتواند ادعايي نسبت به جزاير تاريخي ايران داشته باشد. در واقع امارات متحده ی عربي پس از بازگشت جزاير به ايران به عنوان يك كشور موجوديت يافت.
2. شوراي همكاري خليج فارس نيز در زمان انعقاد اين تفاهمنامه، هنوز تشكيل نشده بود؛ بنابراين، از لحاظ حقوق بينالملل نميتواند نسبت به تماميت ارضي ايران، ادعايي مطرح كند.
3. بنابر يك اصل حقوقي در روابط بينالملل، وجود قرارداد دوجانبه، حق و مسئوليتي براي كشور سوم ايجاد نميكند، بنابراين دخالت هر كشور و نهاد و سازمان ثالث در مسالهی جزيره ابوموسي، غيرقانوني است.
4. پس از جدایی بحرین از ایران و اعمال حاكميت دوباره ايران بر جزاير سهگانه، چند كشور عربي از جمله ليبي، عراق و يمن، در دسامبر 1971م از ايران به شوراي امنيت سازمان ملل شكايت كردند كه شوراي امنيت با بررسي پرونده، به نفع ایران آن را براي هميشه مختومه اعلام كرد. اينگونه بود كه چون در قوانین بین الملل یک موضوع دو بار در شورای امنیت سازمان ملل قابل بررسی نیست اعراب به دنبال راه كاري براي حل مشکل خود بر آمدند تا اينكه بهترين حربه را توسل به دادگاه لاهه يافتند. کشورهای عربی مترصد کوچک ترین سستی از سوی ایرانیان هستند تا نیت شوم خود یعنی بین المللی کردن مساله ی جزایر را که امری داخلی و مربوط به ایران است را به عمل برسانند تا این جزایر را نیز مانند بحرین با حربهی بین المللی کردن تمامیت سرزمینی ایران به نفع خود، به انجام برسانند.
اثبات مالکیت ایران بر اساس حق تاریخی و بینالمللی
الف – حق تاریخی :
جزایر ابوموسی و تنب از زمانهای بسیار قدیم جزء قلمرو ایران بودهاند و در قرن 18 و 19م به طور مستقیم تحت صلاحیت و اداره ی ولایت لنگه بودهاند که خود یک بخش اداری از استان فارس بوده است. شواهد حاکمیت ایران بر این جزایر در اسناد رسمی، اسناد تاریخی، کتابچه های راهنمای دریانوردان، سالنامهها، شرح وقایع روزانه (گازیتهها) نقشههای سیاسی و کارتوگرافیک، گزارشهای اداری و یادداشتهای رسمی وزارت خارجه ی انگلیس و ادرهی امور هندوستان در بریتانیا در خلال قرون 17 و 18م و قسمت اعظم قرن 19 بارها مشاهده می شود. به خصوص جالب توجه است که در نقشه ی تهیه شده توسط دفتر امور جنگ در سال 1887، این جزایر به رنگ قلمرو اصلی ایران مشخص گردیده و نیز در نقشهی لرد کروزن از ایران مورخ 1892 و نقشهی ادارهی مساحی هندوستان مورخ 1897 و کتابچه های راهنمای دریانوردی در خلیج فارس چاپ 1864 و گزارشهای اداری دولت انگلستان در سالهای 76-1875 به عنوان قلمرو ایران درج شدهاند. بنابراین جزایر تنب و ابوموسی در حاکمیت ایران می باشد.
ب) حق بین المللی :
دریای سرزمینی، مطابق ماده سوم کنوانسیون حقوق دریاها در 1982، حداکثر عرض دریای سرزمینی را 12 مایل دریایی (5/22 کیلومتر ) حساب کرده و سه کنوانسیون توسط سازمان ملل در 1958 و 1960 در ژنو و 1982 در جامائیکا منعقد شدند که عرض دریای سرزمینی را حداقل 3 و حداکثر 12 مایل دریایی حساب کردهاند. برای اندازه گیری این فاصله از پایینترین حد جزر به نام خط مبدا شروع کرده و در طول ساحل 12 مایل به طرف دریا پیش می روند، البته در فرورفتگی ها مقداری متفاوت عمل می شود. با توجه به این قانون، تمامی آبهای بین جزایر قشم، لارک، هرمز، هنگام و لاوان با بدنه کشور یکی شده و جزو آبهای داخلی محسوب میشوند و این موضوع در اسناد سازمان ملل ضبط گردیده است. بنابراین اگر از آخرین حد جزر از جزیره قشم عرض دریای سرزمینی را تا 12 مایل (5/22 کیلومتر) ادامه دهیم و از طرف تنب بزرگ هم به طرف قشم 12 مایل ادامه دهیم متوجه خواهیم شد که در واقع فاصله این دو جزیره کمتر از 24 مایل (یعنی 12×2 مایل) است، همین امر هم در مورد تنب کوچک و ابوموسی صادق است. با توجه به این موضوع دریای سرزمینی ایران بصورت یک پارچه تا 12 مایلی جنوب جزیره ابوموسی ادامه دارد. از سویی دیگر فاصله شارجه تا ابوموسی 64 کیلومتر یعنی بیش از دو برابر عرض دریای سرزمینی بوده که بیش از 24 مایل است در صورتی که در کنوانسیون حقوق دریاها، منطقه دریای سرزمینی و منطقه نظارت روی هم رفته میتوانند 24 مایل دریایی (5/44 کیلومتر) باشد. بنابراین اگر از ابوموسی 12 مایل به طرف شارجه ادامه دهیم و همچنین از طرف شارجه بطرف ابوموسی هم 12 مایل ادامه دهیم این دو خط بر هم منطبق نمی شوند و قانون حاکم است. بنابراین بین این دو جزیره آب آزاد وجود دارد و کشتیها حق عبور بیضرر دارند. در صورتی که اگر فاصله میان جزیره ساحلی و خط مبدا دو برابر عرض دریای سرزمینی ادعایی و یا کمتر از آن باشد آب آزاد وجود نخواهد داشت. پس بین جزیره ابوموسی و شارجه چون بیش از 24 مایل است آب آزاد وجود ندارد چون کمتر از 12×2 مایل است. بنابراین ادعای امارات از نظر حقوقی و تاریخی بی مورد است.
تاثیر و تاثر مالکیت ایران بر این جزایر
عوامل مکملی که مالکیت بر این جزایر قدرت ملی ایران را افزایش داده و یا بر عکس در صورت عدم مالکیت ایران نقش پر اهمیت این جزایر از دست می رود بدین قرارند:
1. وسعت و جمعیت زیاد در منطقه؛
2. طول سواحل بیشتر در بخش شمالی خلیج فارس؛
3. نیروی نظامی و قدرت اقتصادی بیشتر، هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی؛
4. توپوگرافی مناسب در سواحل شمالی خلیج فارس و تنگه برای گسترش و آرایش نظامی مدافع تنگه؛
5. داشتن نیروی دریایی پیوسته و منظم؛
6. داشتن جزایر قوسی منظم – پیوسته و استراتژیک؛
7. مالکیت 50 درصدی تنگه هرمز؛
8. برخورداری از عوامل و عناصر کافی برای حفظ و امنیت تنگه و خلیج فارس؛
اهميت 3 جزيره در سيستم دفاعي ايران
سه جزيره ی مورد بحث براي دفاع از امنيت ملي ايران و حفاظت از تنگه ی هرمز اهميت غيرقابل انكاري دارند. اشراف اين 3 جزيره به منطقه ی خليجفارس از ديگر دلايل اهميت آنها است و ايران كه به لحاظ تاريخي همواره بر اين جزاير حاكميت داشته و دارد، از اين منظر به جزيرههاي سهگانه نگاه ميكند.
بيترديد ايران در طول تاريخ از لحاظ نظامي قويترين كشور منطقه بوده است. همچنين ايران با داشتن 1375 كيلومتر خط ساحلي از بندرعباس تا شبه جزيره فاو، بهتنهايي 5/56 درصد كل سواحل خليجفارس را در اختيار دارد. علاوه بر موارد فوق بزرگترين حوزههاي نفت و گاز منطقه، يعني حدود 5/16 درصد ذخاير نفت و 5/45 درصد ذخاير گاز طبيعي منطقه متعلق به ايران است.
جالب آنكه قسمت اعظم ذخاير نفتي و گازي ايران در خليجفارس واقع شده و از آن مهمتر اينكه تقريبا تمام نفت ايران از طريق خليجفارس و تنگه هرمز به خارج صادر ميشود. ايران برخلاف بسياري از كشورهاي منطقه از خط لوله انتقال نفت به خارج برخوردار نيست و از اين لحاظ شديدا به تنگه هرمز وابستگي دارد، همچنين حدود هشتاد درصد تجارت خارجي ايران از طريق خليجفارس انجام ميپذيرد كه شامل هر دو بخش واردات و صادرات ميشود. با اين توضيحات در خصوص جايگاه و اهميت خليجفارس، بهراحتي ميتوان وارد بحث اهميت جزاير سهگانه ابوموسي، تنب بزرگ و كوچك براي كشورمان شد.
جمعبندی
در ساحل شمالی خلیج فارس، ایران مالک بیشترین و طولانیترین مرز است. مالکیت سه جزیره تنب بزرگ، کوچک و ابوموسی در سالیان اخیر مورد تشکیک قرار گرفته است. امارات متحده عربی ادعای مالکیت صد در صدی بر این جزایر را بارها اعلام کرده و اعراب هم از این ادعا حمایت کرده اند. همزمان با خروج بریتانیا در قرن نوزدهم از خلیج فارس، امنیت آن به دست کشورهای منطقه افتاد. با دست کشیدن ایران از بحرین، مالکیت جزایر سه گانه به ایران داده شد ولی امارات توافق 1971م را نپذیرفته و ادعای خود را تکرار میکند، و با توجه به بازیهای سیاسی موجود در منطقه مالکیت این جزایر بارها و بارها مورد تشکیک و دست اویز قرار گرفته است. ولی این جزایر از دو نظر متعلق به ایران هستند: از نظر مالکیت تاریخی، همچنین از نظر حقوق دریاها که آبهای سرزمینی یک کشور را 5/22 کیلومتر قراردادهاند. بین هیچکدام از جزایر جنوبی ایران دو برابر عرض دریای سرزمینی فاصله وجود ندارد که آبهای آزاد وجود داشته باشد. در صورتی که نزدیکترین فاصله جزیره ابوموسی تا شارجه 60 کیلومتر و حداقل فاصله راسالخیمه تا تنب بزرگ 70 کیلومتر است، در مقابل، فاصله بدنه اصلی ایران تا قشم، قشم تا تنب، تنب تا ابوموسی بیش از 31 کیلومتر نیست.
پس ايران ناگزير است جهت اعمال دقيق حاكميت و كنترل خود بر تنگه فوقالعاده استراتژيك هرمز، جزاير اطراف آن، از جمله جزاير سهگانه را تحت كنترل و حاكميت خود داشته باشد؛ هرچند اين ادعا هيچ منافاتي با حقوق تاريخي ايران بر اين جزاير نداشته و حتي مويد آن نيز ميباشد. دلايل دولت ايران براي اعاده حاكميت خود در جزاير، هم سياسي ــ استراتژيك است و هم ارضي ــ تاريخي. ايران همواره نسبت به اشغال اين جزاير از طريق مجاري ديپلماتيك اعتراض كرده است، مهمترين دليل ايران، موقعيت استراتژيك اين جزاير بوده است. ايران بر جزاير تنگه هرمز مانند لارك، هرمز، قشم و هنگام حاكميت داشته است. جمهوری اسلامی ايران معتقد است كه كنترل جزاير سهگانه توسط ايران براي امنيت ايران، كشورهاي عربي خليجفارس و همه جهان ضروري است.
منبع:http://www.karimeh.com/
تپ دان...
ما را در سایت تپ دان دنبال می کنید
برچسب : اسلامی,اسلامی ایران,اسلامی ایران مقاله,اسلامی چیست,اسلامی ایران pdf,اسلامی افغانستان,اسلامی تداوم نهضت عاشورا,اسلامی و ریشه های آن,اسلامی تهران,اسلامی و دستاوردهای آن, نویسنده : رضا رضوی topdan بازدید : 134 تاريخ : شنبه 6 شهريور 1395 ساعت: 15:16