به نقل مرحوم صدوق (رض) راوی گفته از امام صادق:شنیدم که می فرمود (إنّ لصاحب هذا الأمرغیْبَةً لابُدّمنهایرتاب فیها کُلّ مُبتطل)؛ به یقین صاحب این امر امام عصرغیبتی خواهد داشت، آن چنان که هر آدم باطل خواه بهانه جویی در امر امامت او به شک وارتیاب(تردید) مبتلا می گردد.
راوی سؤال می کند یابن رسول الله چرا او باید از نظرهاغایب باشد؟فرمود:
(لأمر لم یؤذن لنا فى کشفه) ما از جانب خدا مأذون نیستیم که سراین مطلب را فاش کنیم. بعد فرمود:(إنَّ وَجْه الحکمَة فى ذلک لا ینکشف إلاَّ بَعْدَ ظهوره،رمزحکمت دراین مطلب بارز نخواهد شد تا وقتی که خودش ظهور کند. آنگاه امام صادق تشبیه به جریان ملاقات حضرت موسی با حضرت خضر: فرمود که حضرت خضر . کارهایی انجام میداد وحضرت موسی که از رمز آن کارهاآگاه نبود اعتراض می کرد تا هنگام فراق و جداییشان که رسید جناب خضر به رموز کارهایش را برای جناب موسی : آشکار ساخت که سر سوراخ کردن کشتی و کشتن آن پسر بچه و مستقیم ساختن دیوار در شرف انهدام چه بوده است.
مسأله ی غیبت طولانی امام عصر شاه نیز رازی دارد که تا ظهور نکرده است عیان نخواهد شد. سپس امام در ادامه ی سخن فرمود: (یابنَ الفضل (اسم راوى) إنّ هذا الأمر آمرُ مِن أَمر الله تعالی وسرمن سرالله وغیب من غیب الله و متی علمنا آنه عزوجل حکیم صدّقنابان افعاله واقوله کلها حکمه وان کانَ وَجهها غیرَ مُنکشف لنا)" حقیقت این که این امر غیبت طولانی امام عصر امری است از امور مربوط به خداوند تعالی و سازی است از اسرار خدا و مطلب پنهانی است از مطالب پنهان خدا ما وقتی این را دانستیم و معتقد شدیم که خداوند عزوجل حکیم است، تصدیق می کنیم که تمام کارها و گفتارهایش بر اساس حکمت است اگرچه رمز و راز حکمتش برای ما روشن نباشد.
ما اعتقاد به اصل حکمت در کارهای خدا داریم نه علم به رازورمز حکمت آنها. البته ممکن است ما به فواید حکیمانه ای از آن پی ببریم، امّا نمی توانیم به علت اصلی و واقعی آن پی ببریم و لذا از خود حضرتش نیز در زمان غیبت صغری از طریق مکاتبه و ارسال نامه به وسیله ی نواب خاص سؤالاتی در این باب می شدو جواب از ناحیه ی مقدّسه می آمد.
مربوط به موضوع : تلنگر مذهبی,
برچسب ها :
واژه صلاۀ، جمع آن صلوات به معنی نماز خواندن و درود و تحیّت است. صلّی الله علیه، یعنی خداوند بر او درود فرستاد، در «معجم الوسیط» هم صلا به معنای دعا است.
در «تفسیر جوان» آمده است كه: چنانچه صلوات به خدا نسبت داده شود، به معنی فرستادن رحمت است و هر گاه به فرشتگان و مؤمنان منسوب گردد؛ به معنی طلب رحمت است.۱
معنای صلوات فرستادن خداوند بر پیامبر(ص) چیست؟ یعنی وقتی ما میگوییم: «الّلهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد»، از خداوند خواستهایم كه چه كاری بكند؟ مگر آنها در كمال مطلق نیستند؟
در قرآن كریم به مؤمنان دستور میدهد كه به پیامبر(ص) درود و سلام بفرستند: «انّ الله و ملائكه یصلّون علی النّبی یا ايّها الّذین امنوا صلّوا علیه و سلّموا تسلیما؛ خداوند و فرشتگان بر پیامبر(ص) درود میفرستند؛ ای كسانی كه ایمان آوردهاید، بر او درود بفرستید و سلام گویید و تسلیم فرمانش باشید».۲
مقام پیامبر(ص) آنقدر والا است كه خدای سبحان و تمام فرشتگان بر او درود و سلام میفرستند و بهتر است مؤمنان هم در این آهنگ كلّی همنوا و هماهنگ شوند.
علاوه بر آن، صلوات خدا به معنی فرستادن رحمت است و این گسترش دادن مقام معنوی پیامبر(ص) و آل پیامبر(ع) است و صلوات فرشتگان و مؤمنان به معنی طلب رحمت و مغفرت است و این هم خواستاری مقام و عظمت معنوی آنها است.
طلب كردن رحمت برای بندگان
ناگفته نماند كه فرستادن صلوات و سلام بر پیامبر(ص) و آل پیامبر(ع) از طرف مؤمنان در حقیقت طلب كردن رحمت بر خودشان نیز است؛ زیرا در واقع پیامبر(ص) و ائمّه(ع) واسطه فیض الهی هستند. اگر بر آنها صلوات نفرستیم، در واقع خود را از رحمت الهی محروم كردهایم.
درود بر پیامبر(ص) سبب پاكی اعمال و نیز قبولی آنها میشود، همچنین باعث اجابت دعاها، كفّاره گناهان، نورانی شدن در قیامت و راه پیدا كردن به بهشت میشود.
در زیارت جامعه كبیره آمده:
«و جعل صلواتنا علیكم و ما خصّنا به من ولایتكم، طیبا لخلقنا و طهاره لانفسنا و تزكیه لنا و كفاره لذنوبنا ...؛
و قرار داد درودهای ما را بر شما و آنچه را مخصوص گردانید، به ما از دوستی و محبّت شما به خاطر پاك گردانیدن خلقت ما و پاكیزگی برای جانهای ما و جهت پاكی روح ما و كفّاره گناهان ما».
شخصی از پیامبر(ص) پرسید: صلوات فرستادن امّت، ارسال تحفهای است به نزد شما، آیا از جانب شما تحفهای برای ایشان خواهد بود؟
آن حضرت فرمود: «امروز، صلوات امّت بر من، تحفهای است از ایشان برای من و فردا، تحفه من برای ایشان، در بهشت خواهد بود.»
صلوات در آینه قرآن و كلام معصوم(ع)
در سوره احزاب، آیه ۵۶ خداوند میفرماید:
«خدا و فرشتگان او بر پیامبر اكرم(ص) درود میفرستند، شما هم ای كسانی كه ایمان آوردهاید، بر او صلوات بفرستید و آن طور كه باید، تسلیم شوید.»
خداوند در این آیه تأكید میكند كه ابتدا من و ملائكه بر پیامبر(ص) صلوات میفرستیم و به پیروی از ما شما انسانها بر ایشان و آلش سلام و درود بفرستید.
در حكمت ۱۶۳ «نهج البلاغه» آمده است: «هرگاه از خدای سبحان درخواستی داری، بر پیامبر اكرم(ص) درود بفرست.
سپس حاجت خود را بخوان؛ زیرا خداوند بزرگوارتر از آن است كه از دو حاجت در خواست شده، یكی را بر آورده و دیگری را باز دارد.»
تمام دعاهای «صحیفه سجّادیه» نیز با صلوات آغاز یا پایان مییابد. در برخی از دعاها نیز در اواسط دعا، صلوات فرستاده شده است؛ زیرا ائمّه(ع) معتقدند صلوات، ذكر برآورده شدن حاجت است و در هر دعایی كه صلوات فرستاده شود، اجابت آن از سوی خدا حتمی است.
امام سجّاد(ع) در دعای ۴۴ به كرّات صلوات را تكرار كرده و دعا برای حفظ توحید، رسیدن به منزلت بالا در نماز، شناخت حرمت خدا را از خداوند مسئلت میكنند.
در قسمتی از این دعا میفرمایند: «بار خدایا! بر محمّد و آل محمّد درود فرست، به شمار درودهایی كه بر هر كس نثار فرمودهای و چندین برابر آن به چندین برابر كه هیچ كس جز تو شمار آن نداند كه تو هر چه خواهی، كنی».
امام صادق(ع) نیز در باب اهمّیت صلوات میفرمایند:
«كسی كه شهادت بدهد خدایی جز خدایی یگانه نیست و اگر شهادت دهد كه حضرت محمّد(ص) رسول خداست، ده هزار حسنه برای او نوشته میشود.»۳
كیفيّت صلوات بر پیامبر اكرم(ص)
در مورد كیفيّت صلوات، روایات فراوانی است كه درود و سلام بر پیامبر(ص) را همراه با آلش، مقبول میدانند.
این نوع كیفيّت صلوات از منابع شیعه و سنّی قابل اثبات است.
از حضرت علی(ع) نیز روایت است كه ایشان فرمودند:
«اصحاب گفتند: ای رسول خدا! چگونه بر شما صلوات فرستیم كه فرمود: «بگویید خداوندا! بر محمّد و آل محمّد صلوات فرست، همان گونه كه بر ابراهیم و آل ابراهیم صلوات فرستادی، راستی كه تو ستوده و والایی و بر محمّد و آل محمّد فزونی بخش، همان گونه كه بر ابراهیم و آل ابراهیم فزونی دادی، به راستی كه تو پسندیده و عظمایی.»۴
بركات و ثواب صلوات
در باب ثواب صلوات، روایات فراوانی است كه تأكید میكند كه صلوات ده هزار بار حسنه دارد، رحمت و بركت و لطف و كرامت خدا را به همراه دارد، معادل با پاداش و ثواب تسبیح و تكبیر خداست، ارتقای درجه به همراه دارد، معادل سبحان الله و الحمدالله و لا اله الّا الله و الله اكبر است.
صلوات بركات فراوانی را برای شخص به دنبال دارد. بركات صلوات را میتوان به بركتهای دنیوی و اخروی تقسیم كرد.
در دنیا صلوات باعث برآورده شدن حاجت، ازدیاد مال، رفع فقر، بخشش گناهان، ادای قرض، خوشبو شدن، درمان فراموشی، رفع نفاق، نجات از سختی، تندرستی، خواب مقصود دیدن و درك امام قائم(ع) میباشد.
برای اثبات برخی از موارد ذكر شده، به كلام ائمّه(ع) استناد میكنیم.
حضرت رسول اكرم(ص) میفرمایند: «صلوات فرستادن، فقر را برطرف میكند.»
از دیگر بركات حائز اهمّیت صلوات، از بین رفتن گناهان است؛ چنانكه امام رضا(ع) به نقل از رسول خدا(ص) میفرمایند: «الصّلاه علی و علی اهل بیتی تذهب بالنّفاق؛ صلوات و درود بر من و خاندان من نفاق را از بین میبرد.»
و امّا بركات اخروی صلوات را میتوان به پنج مرحله تقسیم كرد: ۱. عالم برزخ، ۲. قیامت، ۳. پل صراط، ۴. جهنّم، ۵. بهشت.
قرآن كریم به مؤمنان دستور میدهد كه به پیامبر(ص) درود بفرستید: «انّ الله و ملائكه یصلّون علی النّبی یا ايّها الّذین آمنوا صلّوا علیه و سلّموا تسلیما؛ خداوند و فرشتگان بر پیامبر درود میفرستند.
ای كسانی كه ایمان آوردهاید، بر او درود بفرستید و سلام گویید و تسلیم فرمانش باشید.»
۱. عالم برزخ
مداومت بر صلوات، عذاب قبر را در عالم برزخ دور میكند، ظلمت گناه را از بین میبرد، عذاب را از همه اهل قبرستان دور میكند، ثواب صلوات سنگینتر از گناهان است، صلوات، فریادرس انسان در قبر است، چهره او را در برزخ نورانی و جان كندن را راحت میكند.
پیامبر اكرم(ص) میفرمایند: «هر كس بر من صلوات زیاد بفرستد، از تلخی مرگ و جان كندن ایمن گردد.»
۲. قیامت
از ائمّه(ع) آمده كه هر كس در دنیا مداومت بر صلوات داشته باشد، خصوصاً در روز جمعه، صلوات، شفیع ایشان میشود.
در قیامت، همچنین صلوات بسیار، صلوات فرستنده را در روز قیامت نزدیكترین فرد به پیامبر(ص) قرار میدهد، خداوند از هر جهت بر فرد نور میتاباند، هفتاد حاجتش را در قیامت برآورده میكند و او را در زیر عرش الهی قرار میدهد، همچنین این صلواتها موجب سنگینی اعمال در قیامت و افضل اعمال محسوب میشود و ذخیرهای خوب برای ایشان در قیامت به حساب میآید.
از پیغمبر(ص) نقل است كه فرمودند: «سه كس در روز رستاخیز، آن روزی كه سایهای جز سایه خداوند نخواهد بود، در زیر عرش الهی خواهند بود». عرض شد: یا رسول الله آنها چه كسانی هستند؟
فرمود: «آن كس كه اندازهای از غم امّت من را برطرف سازد و كسی كه سنّت مرا زنده نماید و آن كس كه فراوان بر من صلوات فرستد».
۳. پل صراط
صلوات، راهنمای انسان در هنگام عبور از پل صراط است و نوری است كه راه را بر او روشن میكند؛ چنانكه
رسول اكرم(ص) میفرمایند: «بر من بسیار درود بفرستید؛ زیرا درود فرستادن بر من، برای صلوات فرستنده، نوری است در قبر و نوری است بالای صراط و نوری است در بهشت.»
۴. جهنّم
صلوات انسان را از گرمای جهنّم مصون میدارد و مانعی است برای او در ورود به آتش جهنّم.
رسول خدا(ص) فرمودند: «آن كس كه بر من درود بفرستد، داخل آتش نخواهد گردید و هر كس درود فرستادن بر من را فراموش كند، از راه بهشت به خطا خواهد رفت.»
۵. بهشت
صلوات فرستندگان در بهشت، حورالعین نصیبشان میشود، دوست پیامبر(ص) در بهشت شده و هفتاد هزار قصر بهشتی دریافت میكنند، شراب سلسبیل مینوشند و در زمره خواصّ پیامبر(ص) وارد بهشت میكردند.
مربوط به موضوع : مطالب ناب مذهبی,
برچسب ها :
چه خوش است صوت قرآن زتو دلربا شنیدن
به رخت نگاه کردن ، سخن خدا شنیدن
******************
یابن زهرا راه را گم کرده ایم
چهره ی دلخواه را گم کرده ایم
ما تو را در قعر چاه انداختیم
یوسف ما چاه را گم کرده ایم
*******************
بارالها ، منزل آن دلبر یکتا کجاست ؟
آنکه سوزاند غم هجران او دلها کجاست؟
پرچم سرخ حسینی بر فراز گنبدش
پرسد از باد صبا خونخواه عاشورا کجاست ؟
باز فصل گل رسید و باغها در انتظار
پس گل نرگس چه شد آن دلبر یکتا کجاست ؟
*******************
مهدی جان !
اگر ما را به خیمه گاهت راهی نیست ، حرفی نیست ... ، تنها پیراهنت را که با عطر وجودت در آمیخته است . بر صورتمان افکنند ، باشد تا بیناییمان را به دست آوریم ، و به مسرت درآییم ، و در امن و امانت پناه گیریم.
مربوط به موضوع : اشعار مذهبی,
برچسب ها :
گـفت: پسـرها چقـدر چشـم نـاپـاک شـده انـد ...
یک بـار پشـت سـرش راه افتـادم ...
در کوچـه اول ، پسـر جـوانی ایسـتاده بود !
تا نگـاهش به او و مانتـوی تنـگش افتـاد
نیشـخندی زد و به سـر تا پـای انـدام دخـتر خیـره شـد ...
همـان پسـر ، وقـتی مـن از جلـویش عبـور کـردم ...
سـرش را پایـین انداخت و سرگـرم گوشی مـوبایلـش شـد !
در کوچـه دوم که کمـی هـم تنـگ بـود ...
چنـد پسـر در حـال حـرف زدن و بلـند بلـند خندیدن بودنـد
دخـتر که نزدیکـشان شـد ، نگـاه ها هـمه سمـت انـدام ...
و موهـای بلـند دخـترک چرخـید.
یکـی از پسـر ها نیشـخندی زد
و دیگـری کاغـذی را در کـیف دخـتر انداخـت.
تنـه دخـتر ، هنـگام عبـور از آن کوچه تنگ به تنـه پسـر ها خـورد !
همـان پسـر ها ، وقـتی مـن نزدیک شـدم ...
راه را بـرای عبـور مـن باز کـردند و صـدایشـان را پایـین آوردنـد.
و همیـنطور در کوچه سـوم ، خیـابـان ، بـازار ...
اصـلا قبـول چشـم ها هـمه نـاپـاک ...!
امـا ◄تــــو► چـرا با بـی حجـابی ، طعـمه شـان میـشوی بانـو ...
مربوط به موضوع :
برچسب ها :
امام نهم شيعيان حضرت جواد (ع ) در سال 195هجري در مدينه ولادت يافت .
نام نامي اش محمد معروف به جواد و تقي است .
القاب ديگري مانند : رضي و متقي نيز داشته ، ولي تقي از همه معروفتر مي باشد . مادر گرامي اش سبيکه يا خيزران است که اين دو نام در تاريخ زندگي آن حضرت ثبت است .
امام محمد تقي (ع ) هنگام وفات پدر 8 ساله بود . پس از شهادت جانگداز حضرت رضا عليه السلام در اواخر ماه صفر سال 203ه مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالأئمه (ع ) انتقال يافت .
مأمون خليفه عباسي که همچون ساير خلفاي بني عباس از پيشرفت معنوي و نفوذ باطني امامان معصوم و گسترش فضايل آنها در بين مردم هراس داشت ، سعي کرد ابن الرضا را تحت مراقبت خاص خويش قرار دهد .
" از اينجا بود که مأمون نخستين کاري که کرد ، دختر خويش ام الفضل را به ازدواج حضرت امام جواد (ع ) درآورد ، تا مراقبي دايمي و از درون خانه ، بر امام گمارده باشد . رنجهاي دايمي که امام جواد (ع ) از ناحيه اين مأمور خانگي برده است ، در تاريخ معروف است " .
از روشهايي که مأمون در مورد حضرت رضا (ع ) به کار مي بست ، تشکيل مجالس بحث و مناظره بود .
مأمون و بعد معتصم عباسي مي خواستند از اين راه - به گمان باطل خود - امام (ع ) را در تنگنا قرار دهند .
در مورد فرزندش حضرت جواد (ع ) نيز چنين روشي را به کار بستند . به خصوص که در آغاز امامت هنوز سني از عمر امام جواد (ع ) نگذشته بود . مأمون نمي دانست که مقام ولايت و امامت که موهبتي است الهي ، بستگي به کمي و زيادي سالهاي عمر ندارد .
باري ، حضرت جواد (ع ) با عمر کوتاه خود که همچون نوگل بهاران زودگذر بود ، و در دوره اي که فرقه هاي مختلف اسلامي و غير اسلامي در ميدان رشد و نمو يافته بودند و دانشمندان بزرگي در اين دوران ، زندگي مي کردند و علوم و فنون ساير ملتها پيشرفت نموده و کتابهاي زيادي به زبان عربي ترجمه و در دسترس قرار گرفته بود ، با کمي سن وارد بحثهاي علمي گرديد و با سرمايه خدايي امامت که از سرچشمه ولايت مطلقه و الهام رباني مايه گرفته بود ، احکام اسلامي را مانند پدران و اجداد بزرگوارش گسترش داد و به تعليم و ارشاد پرداخت و به مسائل بسياري پاسخ گفت .
براي نمونه ، يکي از مناظره هاي ( = احتجاجات ) حضرت امام محمد تقي (ع ) را در زير نقل مي کنيم : " عياشي در تفسير خود از ذرقان که همنشين و دوست احمد بن ابي دؤاد بود ، نقل مي کند که ذرقان گفت : روزي دوستش ( ابن ابي دؤاد ) از دربار معتصم عباسي برگشت و بسيار گرفته و پريشان حال به نظر رسيد .
گفتم : چه شده است که امروز اين چنين ناراحتي ؟
گفت : در حضور خليفه و ابوجعفر فرزند علي بن موسي الرضا جرياني پيش آمد که مايه شرمساري و خواري ما گرديد .
گفتم : چگونه ؟ گفت : سارقي را به حضور خليفه آورده بودند که سرقتش آشکار و دزد اقرار به دزدي کرده بود .
خليفه طريقه اجراي حد و قصاص را پرسيد . عده اي از فقها حاضر بودند ، خليفه دستور داد بقيه فقيهان را نيز حاضر کردند ، و محمد بن علي الرضا را هم خواست . خليفه از ما پرسيد : حد اسلامي چگونه بايد جاري شود ؟
من گفتم : از مچ دست بايد قطع گردد . خليفه گفت : به چه دليل ؟ گفتم : به دليل آنکه دست شامل انگشتان و کف دست تا مچ دست است ، و در قرآن کريم در آيه تيمم آمده است : فامسحوا بوجوهکم و ايديکم . بسياري از فقيهان حاضر در جلسه گفته مرا تصديق کردند .
يک دسته از علماء گفتند : بايد دست را از مرفق بريد . خليفه پرسيد : به چه دليل ؟ گفتند : به دليل آيه وضو که در قرآن کريم آمده است : ... و ايديکم الي المرافق . و اين آيه نشان مي دهد که دست دزد را بايد از مرفق بريد .
دسته ديگر گفتند : دست را از شانه بايد بريد چون دست شامل تمام اين اجزاء مي شود . و چون بحث و اختلاف پيش آمد ، خليفه روي به حضرت ابوجعفر محمد بن علي کرد و گفت : يا اباجعفر ، شما در اين مسأله چه مي گوييد ؟
آن حضرت فرمود : علماي شما در اين باره سخن گفتند . من را از بيان مطلب معذور بدار . خليفه گفت : به خدا سوگند که شما هم بايد نظر خود را بيان کنيد .
حضرت جواد فرمود : اکنون که من را سوگند مي دهي پاسخ آن را مي گويم .
اين مطالبي که علماي اهل سنت درباره حد دزدي بيان کردند خطاست . حد صحيح اسلامي آن است که بايد انگشتان دست را غير از انگشت ابهام قطع کرد .
خليفه پرسيد : چرا ؟ امام (ع ) فرمود : زيرا رسول الله (ص ) فرموده است سجود بايد بر هفت عضو از بدن انجام شود : پيشاني ، دو کف دست ، دو سر زانو ، دو انگشت ابهام پا ، و اگر دست را از شانه يا مرفق يا مچ قطع کنند براي سجده حق تعالي محلي باقي نمي ماند ، و در قرآن کريم آمده است " و ان المساجد لله ... " سجده گاه ها از آن خداست ، پس کسي نبايد آنها را ببرد .
معتصم از اين حکم الهي و منطقي بسيار مسرور شد ، و آن را تصديق کرد و امر نمود انگشتان دزد را برابر حکم حضرت جواد (ع ) قطع کردند .
ذرقان مي گويد : ابن ابي دؤاد سخت پريشان شده بود ، که چرا نظر او در محضر خليفه رد شده است
. سه روز پس از اين جريان نزد معتصم رفت و گفت : يا اميرالمؤمنين ، آمده ام تو را نصيحتي کنم و اين نصحيت را به شکرانه محبتي که نسبت به ما داري مي گويم .
معتصم گفت : بگو . ابن ابي دؤاد گفت : وقتي مجلسي از فقها و علما تشکيل مي دهي تا يک مسأله يا مسائلي را در آنجا مطرح کني ، همه بزرگان کشوري و لشکري حاضر هستند ، حتي خادمان و دربانان و پاسبانان شاهد آن مجلس و گفتگوهايي که در حضور تو مي شود هستند ، و چون مي بينند که رأي علماي بزرگ تو در برابر رأي محمد بن علي الجواد ارزشي ندارد ، کم کم مردم به آن حضرت توجه مي کنند و خلافت از خاندان تو به خانواده آل علي منتقل مي گردد ، و پايه هاي قدرت و شوکت تو متزلزل مي گردد .
اين بدگويي و اندرز غرض آلود در وجود معتصم کار کرد و از آن روز در صدد برآمد اين مشعل نوراني و اين سرچشمه دانش و فضيلت را خاموش سازد . اين روش را - قبل از معتصم - مأمون نيز در مورد حضرت جوادالأئمه (ع ) به کار مي برد ، چنانکه در آغاز امامت امام نهم ، مأمون دوباره دست به تشکيل مجالس مناظره زد و از جمله از يحيي بن اکثم که قاضي بزرگ دربار وي بود ، خواست تا از امام (ع ) پرسشهايي کند ، شايد بتواند از اين راه به موقعيت امام (ع ) ضربتي وارد کند . اما نشد ، و اما از همه اين مناظرات سربلند درآمد .
روزي از آنجا که " يحيي بن اکثم " به اشاره مأمون مي خواست پرسشهاي خود را مطرح سازد مأمون نيز موافقت کرد ، و امام جواد (ع ) و همه بزرگان و دانشمندان را در مجلس حاضر کرد . مأمون نسبت به حضرت امام محمد تقي (ع ) احترام بسيار کرد و آنگاه از يحيي خواست آنچه مي خواهد بپرسد . يحيي که پيرمردي سالمند بود ، پس از اجازه مأمون و حضرت جواد (ع ) گفت : اجازه مي فرمايي مسأله اي از فقه بپرسم ؟ حضرت جواد فرمود : آنچه دلت مي خواهد بپرس .
يحيي بن اکثم پرسيد : اگر کسي در حال احرام قتل صيد کرد چه بايد بکند ؟ حضرت جواد (ع ) فرمود : آيا قاتل صيد محل بوده يا محرم ؟ عالم بوده يا جاهل ؟ به عمد صيد کرده يا خطا ؟ محرم آزاد بوده يا بنده ؟ صغير بوده يا کبير ؟ اول قتل او بوده يا صياد بوده و کارش صيد بوده ؟ آيا حيواني را که کشته است صيد تمام بوده يا بچه صيد ؟ آيا در اين قتل پشيمان شده يا نه ؟ آيا اين عمل در شب بوده يا روز ؟ احرام محرم براي عمره بوده يا احرام حج ؟ يحيي دچار حيرت عجيبي شد . نمي دانست چگونه جواب گويد .
سر به زير انداخت و عرق خجالت بر سر و رويش نشست . درباريان به يکديگر نگاه مي کردند .
مأمون نيز که سخت آشفته حال شده بود در ميان سکوتي که بر مجلس حکمفرما بود ، روي به بني عباس و اطرافيان کرد و گفت : - ديديد و ابوجعفر محمد بن علي الرضا را شناختيد ؟ سپس بحث را تغيير داد تا از حيرت حاضران بکاهد . باري ، موقعيت امام جواد (ع ) پس از اين مناظرات بيشتر استوار شد .
امام جواد (ع ) در مدت 17سال دوران امامت به نشر و تعليم حقايق اسلام پرداخت ، و شاگردان و اصحاب برجسته اي داشت که : هر يک خود قله اي بودند از قله هاي فرهنگ و معارف اسلامي مانند :
ابن ابي عمير بغدادي ، ابوجعفر محمد بن سنان زاهري ، احمد بن ابي نصر بزنطي کوفي ، ابوتمام حبيب اوس طائي - شاعر شيعي مشهور - ابوالحسن علي بن مهزيار اهوازي و فضل بن شاذان نيشابوري که در قرن سوم هجري مي زيسته اند .
اينان نيز ( همچنانکه امام بزرگوارشان هميشه تحت نظر بود ) هر کدام به گونه اي مورد تعقيب و گرفتاري بودند .
فضل بن شاذان را از نيشابور بيرون کردند .
عبدالله بن طاهر چنين کرد و سپس کتب او را تفتيش کرد و چون مطالب آن کتابها را - درباره توحيد و ... - به او گفتند قانع نشد و گفت مي خواهم عقيده سياسي او را نيز بدانم .
ابوتمام شاعر نيز از اين امر بي بهره نبود ، اميراني که خود اهل شعر و ادب بودند حاضر نبودند شعر او را - که بهترين شاعر آن روزگار بود ، چنانکه در تاريخ ادبيات عرب و اسلام معروف است - بشنوند و نسخه از آن داشته باشند .
اگر کسي شعر او را براي آنان ، بدون اطلاع قبلي ، مي نوشت و آنان از شعر لذت مي بردند و آن را مي پسنديدند ، همين که آگاه مي شدند که از ابوتمام است يعني شاعر شيعي معتقد به امام جواد (ع ) و مروج آن مرام ، دستور مي دادند که آن نوشته را پاره کنند .
ابن ابي عمير - عالم ثقه مورد اعتماد بزرگ - نيز در زمان هارون و مأمون ، محنتهاي بسيار ديد ، او را سالها زنداني کردند ، تازيانه ها زدند . کتابهاي او را که مأخذ عمده علم دين بود ، گرفتند و باعث تلف شدن آن شدند و ... بدين سان دستگاه جبار عباسي با هواخواهان علم و فضيلت رفتار مي کرد و چه ظالمانه !
شهادت حضرت جواد (ع )
اين نوگل باغ ولايت و عصمت گرچه کوتاه عمر بود ولي رنگ و بويش مشام جانها را بهره مند ساخت .
آثار فکري و رواياتي که از آن حضرت نقل شده و مسائلي را که آن امام پاسخ گفته و کلماتي که از آن حضرت بر جاي مانده ، تا ابد زينت بخش صفحات تاريخ اسلام است .
دوران عمر آن امام بزرگوار 25سال و دوره امامتش 17سال بوده است . معتصم عباسي از حضرت جواد (ع ) دعوت کرد که از مدينه به بغداد بيايد .
امام جواد در ماه محرم سال 220هجري به بغداد وارد شد . معتصم که عموي ام الفضل زوجه حضرت جواد بود ، با جعفر پسر مأمون و ام الفضل بر قتل آن حضرت همداستان شدند . علت اين امر - همچنان که اشاره کرديم - اين انديشه شوم بود که مبادا خلافت از بني عباس به علويان منتقل شود .
از اين جهت ، درصدد تحريک ام الفضل برآمدند و به وي گفتند تو دختر و برادرزاده خليفه هستي ، و احترامت از هر جهت لازم است و شوهر تو محمد بن علي الجواد ، مادر علي هادي فرزند خود را بر تو رجحان مي نهد .
اين دو تن آن قدر وسوسه کردند تا ام الفضل - چنان که روش زنان نازاست - تحت تأثير حسادت قرار گرفت و در باطن از شوهر بزرگوار جوانش آزرده خاطر شد و به تحريک و تلقين معتصم و جعفر برادرش ، تسليم گرديد .
آنگاه اين دو فرد جنايتکار سمي کشنده در انگور وارد کردند و به خانه امام فرستاده تا سياه روي دو جهان ، ام الفضل ، آنها را به شوهرش بخوراند . ام الفضل طبق انگور را در برابر امام جواد (ع ) گذاشت ، و از انگورها تعريف و توصيف کرد و حضرت جواد (ع ) را به خوردن انگور وادار و در اين امر اصرار کرد .
امام جواد (ع ) مقداري از آن انگور را تناول فرمود . چيزي نگذشت آثار سم را در وجود خود احساس فرمود و درد و رنج شديدي بر آن حضرت عارض گشت .
ام الفضل سيه کار با ديدن آن حالت دردناک در شوهر جوان ، پشيمان و گريان شد ، اما پشيماني سودي نداشت .
حضرت جواد (ع ) فرمود : چرا گريه مي کني ؟ اکنون که مرا کشتي گريه تو سودي ندارد . بدان که خداوند متعال در اين چند روزه دنيا تو را به دردي مبتلا کند و به روزگاري بيفتي که نتواني از آن نجات بيابي . در مورد مسموم کردن حضرت جواد (ع ) قولهاي ديگري هم نقل شده است .
زنان و فرزندان حضرت جواد (ع )
زن حضرت جواد (ع ) ام الفضل دختر مأمون بود . حضرت جواد (ع ) از ام الفضل فرزندي نداشت .
حضرت امام محمد تقي زوجه ديگري مشهور به ام ولد و به نام سمانه مغربيه داشته است .
فرزندان آن حضرت را 4 پسر و 4 دختر نوشته اند بدين شرح :
1 - حضرت ابوالحسن امام علي النقي ( هادي )
2 - ابواحمد موسي مبرقع
3 - ابواحمد حسين
4 - ابوموسي عمران
5 - فاطمه
6- خديجه
7- ام کلثوم
8- حکيمه حضرت جواد (ع ) مانند جده اش فاطمه زهرا زندگاني کوتاه و عمري سراسر رنج و مظلوميت داشت .
بدخواهان نگذاشتند اين مشعل نوراني نورافشاني کند . امام نهم ما در آخر ماه ذيقعده سال 220ه . به سراي جاويدان شتافت . قبر مطهرش در کاظميه يا کاظمين است ، عقب قبر منور جدش حضرت موسي بن جعفر (ع ) زيارتگاه شيعيان و دوستداران است .
مربوط به موضوع :
برچسب ها :
تپ دان...
ما را در سایت تپ دان دنبال می کنید
برچسب : فضیلت ماه مبارک رمضان,فضیلت,فضیلت سوره قدر,فضیلت نماز شب,فضیلت سوره واقعه,فضیلت سوره فتح,فضیلت نماز,فضیلت شب قدر,فضیلت نماز جماعت,فضیلت دعای یستشیر, نویسنده : رضا رضوی topdan بازدید : 126 تاريخ : يکشنبه 14 شهريور 1395 ساعت: 4:05