اینجانب من

ساخت وبلاگ
دیشب داشتم دوچرخه سواری میکردم

اونم به صورت کاملا حرفه ای !!!

طوری که اگه مربی دوچرخه سواری تیم ملی

دوچرخه سواری ماهرانه ی منو میدید

بدون شک انتخابم میکرد واسه تیم ملی (^.^)

فقط نمیدونم چرا ۴ بار من و دوچرخه به صورت کاملا یهویی وار پخش زمین شدیم :/

البته این چیزا در دنیای حرفه ای ها پیش میاد خب :))

۲ عدد بارش که باغچه یهو جاشو عوض کرد

زارت من و دوچرخه جان شوت شدیم توی باغچه :/

اصن من داشتم راه خودمو میرفتما

اونم به صورت کاملا حرفه ای

ولی این باغچه گویا در حال نقل مکان بوده

منم که متمرکز شده بودم روی دوچرخه سواری

اصن ندیدم این باغچه جان داره حرکت می کنه

خیلی شیک و مجلسی پهن شدیم کف باغچه :|

این دوچرخه جان هم خودشو پرت کرد روی ما :/

منم زمانی به خودم اومدم که دیدم تا حلق پر شدم از علف :|

بعد هی فکر می کردم از اون مدلا هست که طرف قطع نخاع میشه

فکر میکردم نخاعم کلا نابود شده رفته پی کارش

داشتم تک به تک اعضای بدنم رو تکون میدادم ببینم از کجا قطع نخاع شدم

هر عضو گرامی هم که تکون میخورد یه بوس میفرستادم واسش که لطف کرده و هنوز سالم مونده

بعد که دیدم خیر، از قطع نخاع خبری نیست مثل یک عدد جنتلزن دوچرخه رو شوت کردم کنار و بلند شدم

بار بعدی هم باز باغچه اومد جلوم لامصب :/

دو بار دیگشم یهو دیوار پیچید جلوم :|

آخه دیوار جان

حسودیت میشه حرفه ای دوچرخه سواری می کنم؟!

چرا میپیچی جلوم یهو :/

خلاصه اینکه خواستم از همین تیریبون عاجزانه از دیوارها و باغچه ها تقاضا کنم که ...

دیوار هایِ جان و باغچه های گرامی

جانِ اون ننه تون تغییر مکان ندید و هی زرت و زرت نپیچید جلوی آدم

خب آدم هول میشه دیگه

مرسی اَه

+ مدیونید اگه فکر کنید من به صورت حرفه ای وار دوچرخه سواری نمیکنم ها :))))

نوشته شده در دوشنبه بیست و یکم فروردین ۱۳۹۶ساعت 20:37 توسط M|

تپ دان...
ما را در سایت تپ دان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : رضا رضوی topdan بازدید : 150 تاريخ : سه شنبه 22 فروردين 1396 ساعت: 22:00