گل ناز دارُم مه شوگارُم
( گل نازنین ام ، ماه شب تارم)
بیو بیو که دلُم سیت تنگه
(بیا بیا که دلم برایت تنگ شده است)
ندونم تا کِی دلت چی سَنگه
(نمیدانم تا چه زمانی دلت همچون سنگ است)
بهار إوی با گل گندم
(بهار با شکوفه کردن گل های گندم آمد)
مو تِهنا با درد دل مَندُم
(من با درد دل (دوری از تو) تنها مانده ام)
ولم کردی با دلِ پُر دردُم
(رهایم کرده ای با دلی پر از درد)
دلم خینه دی ز حرفا مردم
(دلم از حرف های مردم خون شده)
گُدی بی که با بهار إیام سی چه پَ نیایی؟
(گفته بودی همزمان با فصل بهار می آیم پس چرا نمی آیی؟ )
حالا دیه باور ایکنم که تو بی بَفایی
(حالا دیگر به بی وفایی تو پی برده ام)
ز ویرِت رَهدُم مَکُن وام چینو گلِ ناز دارُم
(از یادت رفته ام با من چنین نکن ای گل نازنین ام)
بیو که بی تو دیه مَه رَهدِه ز ئی شُوگارُم
(بیا که بدون تو ، شب هایم بی مهتاب است)
برچست ها :
شب هایم بی مهتاب است,
بیا که بدون تو,
بیو که بی تو دیه م ه ر هد ه ز ئی ش وگار م,
از یادت رفته ام با من چنین نکن ای گل نازنین ام,
ز ویر ت ر هد م م ک ن وام چینو گل ناز دار م,
حالا دیگر به بی وفایی تو پی برده ام,
حالا دیه باور ایکنم که تو بی ب فایی,
گفته بودی همزمان با فصل بهار می آیم پس چرا نمی آیی,
گ دی بی که با بهار إیام سی چه پ نیایی,
دلم از حرف های مردم خون شده,
دلم خینه دی ز حرفا مردم,
رهایم کرده ای با دلی پر از درد,
ولم کردی با دل پ ر درد م,
من با درد دل دوری از تو تنها مانده ام,
مو ت هنا با درد دل م ند م,
بهار با شکوفه کردن گل های گندم آمد,
بهار إوی با گل گندم,
نمیدانم تا چه زمانی دلت همچون سنگ است,
ندونم تا ک ی دلت چی س نگه,
بیا بیا که دلم برایت تنگ شده است,
بیو بیو که دل م سیت تنگه,
ماه شب تارم,
گل نازنین ام,
گل ناز دار م مه شوگار م
تپ دان...
ما را در سایت تپ دان دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : رضا رضوی topdan بازدید : 147 تاريخ : سه شنبه 24 اسفند 1395 ساعت: 2:30