جُغدِ سفید

ساخت وبلاگ
نه تنها امروز امتحان دارم...بلکه فردا هم امتحان دارم...

 

 


برچسب‌ها: بی اعصابی هام
+ تاريخ دوشنبه بیست و ششم مهر ۱۳۹۵ساعت 2:23 نويسنده Weißes Eule |
بیستو پنج روز از مهر گذشته...هنوز بارون نیومده...این چه وضعیه...!!

برچسب‌ها: دیوونگی هام

+ تاريخ یکشنبه بیست و پنجم مهر ۱۳۹۵ساعت 2:21 نويسنده Weißes Eule |
هر آدمی باید یکیو به عنوان...دیازپام تو زندگیش داشته باشه...باید...

برچسب‌ها: دیوونگی هام

+ تاريخ یکشنبه بیست و پنجم مهر ۱۳۹۵ساعت 0:48 نويسنده Weißes Eule |
خاک بر سر سازمان سنجش...فقط همین...

برچسب‌ها: بی اعصابی هام

+ تاريخ شنبه بیست و چهارم مهر ۱۳۹۵ساعت 21:35 نويسنده Weißes Eule |
تو اوج حال خوبی...یک حس بد از گذشته بپره وسط...

 

+ برای تو: ممنونم...تنکیو...دانکه...گومائو...آریگادو... 


برچسب‌ها: دیوونگی هام
+ تاريخ جمعه بیست و سوم مهر ۱۳۹۵ساعت 22:22 نويسنده Weißes Eule |
هفت هزارو هفتصدو هفتادو هفت کیلومتر...از خوده واقعیم فاصله دارم...

از فردا پیاده شروع کنم...بنظرتون چقدر طول میکشه بهش برسم!؟...


برچسب‌ها: دیوونگی هام
+ تاريخ جمعه بیست و سوم مهر ۱۳۹۵ساعت 0:2 نويسنده Weißes Eule |
آیا میدانید...داروها هم برند(Brand) مخصوص به خودشان را دارند...!؟
نمیدانید...خوشا به حالتان...چون مجبور نیستید بدانید و آنها را حفظ کنید...
در گذشته ای نه چندان دور...شرکتها و کارخانه های تولید دارو حق تبلیغ محصول و داروی خاص خودشان را نداشتند در ایران فقط...ولی در حال حاضر...ما بسی پیشرفت کرده و داریم آپدیت میشویم (اینکه چرا اینقدر دیر مربوط به بحث نیست ما کلا عقبیم...)...و این مراکز تولید دارو اجازه و حق تبلیغ محصولشان را دارند...مثلا در آینده به جای تبلیغ چیپس و پفک...تبلیغ قرص سرماخوردگی میبینید...!!

برچسب‌ها: روزمرگی هام

+ تاريخ چهارشنبه بیست و یکم مهر ۱۳۹۵ساعت 2:33 نويسنده Weißes Eule |
وقتی به یک چیزی فکر میکنی...و ناخواسته باهاش روبرو میشی...ممکنه اتفاق نیفته...فانتزی میسازی و تهش میرسی به...یک زندگی ساده...آروم و بی هیجان...که میگی نمیخوامش...

ولی اطرافیان میگن حالا استارتشو بزن...شاید هیچوقت اتفاق نیفته...حالا تو یه مسیر تعیین کردی برا زندگیت...همینم از هیچی بهتره...


برچسب‌ها: دیوونگی هام
+ تاريخ دوشنبه نوزدهم مهر ۱۳۹۵ساعت 2:30 نويسنده Weißes Eule |
دختر پر حرف و شلوغ کلاس که...روی صندلی جلویی من نشسته بود...با استاد مشغول کل کل بودند...که یهویی...استاد به من اشاره کرد گفت از خانوم جغد سفید یاد بگیر...چقدر خانوم و آروم نشسته...با خنده اضافه کرد من اصلا تا حالا صداشو هم نشنیدم...

حالا همه ى بچه های جلویی و پشتی خیره به من نگاه میکردند...دوستان اطرافم...همه حرف استاد رو تایید کردند...صمیمی ترین دوستم که با فاصله ای زیاد ردیف جلویی نشسته بود...گفت آره داداشش برعکس خودشه...(او و برادر جان چندین بار همصحبت شده بودند)...

وصف حال من در آن لحظه...چیزی ما بین خجالت...افسردگی...و در دل خاک بر سرم گفتن...بود...و چیزی که نشون دادم فقط خندیدن...

نتیجه ى اخلاقی این ماجرا: یا در کلاس خیلی شلوغ باشید...یا مثل من سایلنت نباشید...


برچسب‌ها: روزمرگی هام
+ تاريخ یکشنبه هجدهم مهر ۱۳۹۵ساعت 21:15 نويسنده Weißes Eule |
کاش غم ها فروختنی بود...و یکی می آمد و میپرسید تمامش چند...!؟

برچسب‌ها: دیوونگی هام

+ تاريخ یکشنبه هجدهم مهر ۱۳۹۵ساعت 1:53 نويسنده Weißes Eule |
ضد حال یعنی...دو ساعت با شوق فراوان...آب هویج بستنی درست کنی...آخرش معدت درد بگیره نتونی بخوری...

البته حق داشت اعتراض کنه...تازه حالش خوب شده بود...

 


برچسب‌ها: دیوونگی هام
+ تاريخ شنبه هفدهم مهر ۱۳۹۵ساعت 22:42 نويسنده Weißes Eule |
وقتی دلتون با بستنی نیست...نخوریدش...آخرش نه لذت میبرید...نه بستنی هضم میشه...نه اتفاق خوبی میفته...

فقط شب تا صبح رو دل درد میکشید...بقیه روز هم همینطور...هزارتا کار هم دارید...که ناتوان شدید از انجام دادنش...


برچسب‌ها: روزمرگی هام
+ تاريخ جمعه شانزدهم مهر ۱۳۹۵ساعت 17:57 نويسنده Weißes Eule |
زنگ تفریح که شد...(من کماکان دوست دارم بگم زنگ تفریح به جای آنتراک)...برای اولین بار همراه تنها دوستی که در اون کلاس دارم رفتم بیرون...هوا خنک بود...تنها دوست من خودش تنهایی چند تا دوست دیگر دارد...6-7تا دختر شدیم که گوشه از حیاط ایستاده و نشسته حرف میزدیم...البته باید گفت حرف میزدند...من فقط نگاهشان میکردم و گوش میدادم...دغدغه ها و تفکراتشان برایم بسیار جالب بود...غیبت از دوست پسرهایشان...ازدواج...اجازه ى شب بیرون از خانه ماندن...مدل مو و آرایش...و از این قبیل دغدغه ها...من نمیدونستم در اون لحظات بخندم...یا به حال خودم گریه کنم...که چرا اینقدر دختر نیستم!!
جلسه ى بعد از آن روز هم این اتفاق تکرار شد...این بار سعی کردم کمی حرف بزنم و نظر بدهم...و بگویم اون جغدی که نیمه شبها در گروه تلگرامشان پیام میدهد من هستم...
جلسه بعدی احتمالا خودمانی تر شوم...و البته که در مورد دغدغه هایشان نمیتوانم خیلی نظر بدهم...

برچسب‌ها: روزمرگی هام

+ تاريخ چهارشنبه چهاردهم مهر ۱۳۹۵ساعت 23:11 نويسنده Weißes Eule |
بله...سوسک ها هم...اومدند...و خانه ما را منور کردند...فقط همین ها را کم داشتیم...

 

صرفا جهت یادآوری: مورچه ها...زنبورها...عنکبوت ها...چند تا مارمولک...مورچه های پروازی... و یک سری حشرات بی نام نشان هم...با ما همزیستی محبت آمیز دارند...که در پست های قدیمی تر به آنها اشاره شده...


برچسب‌ها: بی اعصابی هام
+ تاريخ چهارشنبه چهاردهم مهر ۱۳۹۵ساعت 3:49 نويسنده Weißes Eule |
هنوز قدرت و اراده ى روبرو شدن...و حرف زدنو ندارم...

هرچقدر حرفها تلخ تر...گفتنش هم سخت تر...


برچسب‌ها: دیوونگی هام
+ تاريخ چهارشنبه چهاردهم مهر ۱۳۹۵ساعت 2:24 نويسنده Weißes Eule |
نذارین مامانتون...اینستا فالوتون کنه...

برچسب‌ها: بی اعصابی هام

+ تاريخ سه شنبه سیزدهم مهر ۱۳۹۵ساعت 15:8 نويسنده Weißes Eule |
اینقدر همه میگن بشین سریال گیم آو ترونزو ببین...من یک حس تنفر بدی دارم نسبت بهش پیدا میکنم...

سه و سه دقیقه...

اگه برای این گرسنگی نیمه شبهام...راه حلی پیدا کنم خیلی خوب میشه...بدون استثنا هر وقت داریم شام میخوریم...من با خودم یا بلند میگم...من آخر شب چی بخورم...!

 

میونه عکس عوض کردنای پروفایلاتون...میون پستهای محرمی گذشتن تو اینستا و وبلاگهاتون...میون ظاهر سازیاتون...به اینکه "چگونه یک انسان خوب باشیم"...هم...فکر کنید...

لازم به ذکره که...بله میدونم همه برای ظاهر قضیه اینکارو نمیکنن...فقط نظرمه...


برچسب‌ها: دیوونگی هام
+ تاريخ سه شنبه سیزدهم مهر ۱۳۹۵ساعت 3:10 نويسنده Weißes Eule |

تپ دان...
ما را در سایت تپ دان دنبال می کنید

برچسب : جغد سفید,جغد سفید در خواب,جغد سفيد,فروش جغد سفید,خرید جغد سفید,عکس جغد سفید,قیمت جغد سفید,دیدن جغد سفید در خواب,خواب جغد سفید,تعبیر جغد سفید در خواب, نویسنده : رضا رضوی topdan بازدید : 155 تاريخ : يکشنبه 25 مهر 1395 ساعت: 18:44