مفاهمه

ساخت وبلاگ

 

پرفسور عادل احمد حق[1]

مترجم محمد آقایان حسینی[2]

ایالات متحده آمریکا هم اکنون در حال درگیری مسلحانه با یک گروه نظامی سازمان یافته (داعش) است که از طرف سرزمین دو کشور خارجی [عراق و روسیه] اقدام می کند. آیا این یک درگیری مسلحانه بین المللی است، یک درگیری مسلحانه غیر بین المللی است، هر دو است و یا هیچ کدام؟ این سؤال حائز اهمیت است چرا که قواعد حقوق بین المللی که حاکم بر این درگیری بوده و انتظام بخش آن است را معین می کند.

بریان اِگان، مشاور حقوقی وزارت امور خارجه آمریکا اخیرا در سخنرانی خود خطاب به جامعه آمریکایی حقوق بین المللی[3] اشاره کرده است که «برخی از شرکای خارجی ما، از ما می پرسند که درگیری با داعش را چگونه طبقه بندی می کنیم و لذا کدام مجموعه قوانین در این مورد اعمال می شود؟ از آنجا که ما درگیر مخاصمه مسلحانه ای علیه یک بازیگر غیر دولتی هستیم، جنگ ما علیه داعش یک مخاصمه مسلحانه غیر بین‌المللی است.

بسیار خوب، تا اینجا شمار اندکی انکار خواهند کرد که ایالات متحده با داعش درگیر یک مخاصمه مسلحانه غیر بین المللی است. با این حال، اِگان ادامه می دهد: بنابراین، نظام حقوقی بین المللی که بر این عملیات های نظامی حاکم است، حقوق مخاصمات مسلحانه غیر بین المللی است.

کمیته بین المللی صلیب سرخ در تفسیر جدیدی که بر کنوانسیون های 1949 ژنو، به تازگی منتشر کرده است می نویسد، میان دولتی که جنگ در سرزمین آن در جریان است و دولتی که مداخله کرده است، هنگامی که مداخله گر بدون رضایت کشور محل درگیری، متوسل به زور می شود، یک درگیری مسلحانه بین المللی برقرار می شود.

میان دولتی که در قلمرو دولت دیگری مداخله کرده و بدون رضایت آن متوسل به زور شده است (از جمله توسل به زور علیه یک گروه مسلح سازمان یافته) یک درگیری مسلحانه بین المللی برقرار شده است. بنابراین اگر کشور محل درگیری، به توسل به زور در قلمرو خود رضایت دهد، درگیری مسلحانه بین المللی میان دو دولت برقرار نمی شود. از آنجا که عراق، به استفاده ایالات متحده از زور علیه داعش رضایت داده است، مخاصمه مسلحانه میان عراق و ایالات متحده از نوع بین المللی نیست. نتیجه آن است که تنها حقوق حاکم بر عملیات های نظامی آمریکا در عراق، حقوق مخاصمات مسلحانه غیر بین المللی است.

اما وضع درباره‌ی عملیات های نظامی ایالات متحده در سوریه چگونه است؟ مطابق نظر کمیته بین المللی صلیب سرخ، اگر کشور محل درگیری به توسل به زور در قلمرو خود رضایت نداده باشد (حتی وقتی که توسل به زور منحصراً علیه یک گروه سازمان یافته هدایت شده باشد)، هم حقوق حاکم بر مخاصمات مسلحانه غیر بین المللی و هم حقوق حاکم بر مخاصمات مسلحانه بین المللی بر عملیات های نظامی ایالات متحده در سوریه حاکم خواهد بود.

احتمالا، این بدان معناست که غیر نظامیان سوری از حمایت گسترده ای که توسط حقوق مخاصمات مسلحانه بین المللی اعطا شده است برخوردار هستند، در حالی که جنگجویان داعش نه مستحق مصونیت مبارزین[4] هستند و نه وضعیت زندانیان جنگی.

این مهم است که، ایالات متحده مدعی نشده است که سوریه به عملیات های نظامی آن کشور در قلمرو سوریه رضایت داده است. اِگان خودش می گوید: در رابطه با داعش در سوریه، همان طور که در ادبیات مبنی بر ماده 51[5] اشاره شده است، ما می توانیم در دفاع از خود[6] بدون رضایت سوریه عمل کنیم، زیرا بررسی ما نشان می‌دهد که رژیم سوریه قادر و یا مایل به جلوگیری از بکارگیری سرزمین این کشور برای حمله های نظامی داعش نبوده است. پس یک درگیری مسلحانه بین المللی میان دو دولت ایجاد می شود. مهم آنکه، این وضعیت، وجود یک مخاصمه مسلحانه غیر بین المللی موازی، میان دولت مداخله گر (آمریکا) و گروه مسلح (داعش) را استثنا نمی‌کند. اگر چه برخی صاحب نظران اظهار می دارند که سوریه به طور ضمنی به حملات هوایی ایالات متحده رضایت داده است، این موضع حقوقی ایالات متحده نیست.

آیا دیدگاه جدید کمیته بین المللی صلیب سرخ صحیح است؟ قطعا، وجود عینی یک درگیری مسلحانه مستلزم اعلامیه های رسمی جنگ نیست. اما چطور ممکن است یک مخاصمه مسلحانه میان دو دولت بدون مواجهه نظامی میان نیروهای مسلح آنها وجود داشته باشد؟

کمیته بین المللی صلیب سرخ در شرح 1958 خود[7]، بر این دیدگاه بود که یک مخاصمه مسلحانه بین المللی مستلزم مداخله نیروهای مسلح دو یا چند دولت مخالف یکدیگر است. با این وجود، شرح جدید نتیجه می‌گیرد که تفسیر قبلی به یک دلیل خیلی مضیق است؛ و آن اینکه، در حقیقت چنان تفسیری توسل یکجانبه به زور توسط یک دولت، علیه دیگری را از گستره مخاصمه مسلحانه، استثنا می کند. بر اساس تفسیر مضیق، حقوق مخاصمات مسلحانه شروع بکارگیری نیروی نظامی را محدود نخواهد کرد. برای مثال، بر مبنای تفسیر مضیق، اگر دولتی به طور ناگهانی به جمعیت غیر نظامی دولت دیگر حمله کند، آنگاه مخاصمه مسلحانه بین المللیای ییسی وجود نخواهد داشت، تا اینکه کشور قربانی به صورت نظامی پاسخ گوید. از آنجا که در هنگام حمله به غیر نظامیان هیچ مخاصمه مسلحانه بین المللی وجود نداشته است، حقوق حاکم بر مخاصمات مسلحانه بین المللی بر آن حمله حاکم نخواهد بود و آن حمله یک جنایت جنگی محسوب نمی شود. این دیدگاه جذاب به نظر نمی رسد.

در مقابل، براساس شرح جدید:

مخاصمات مسلحانه بین المللی میان دولتها اتفاق می افتد. حکومت تنها یکی از عناصر اساسی دولت است، در حالی که قلمرو و جمعیت، دیگر عناصر اساسی هستند. بنابراین هر حمله ای که علیه قلمرو، جمعیت، زیر ساخت‌های نظامی و یا غیر نظامی هدایت شود، تشکیل دهنده توسل به نیروی مسلح علیه دولتی است که قلمرو، جمعیت و یا زیر ساخت ها متعلق به آن است.

بدین قرار، توسل به زور در قلمرو دولتی که بدان رضایت نداده است، یک مخاصمه مسلحانه بین المللی را به جریان می‌اندازد، صرف نظر از اینکه هدف های آن نظامی، غیرنظامی، عمومی و یا خصوصی باشند. اگر حمله به گروهای سازمان یافته به عنوان یک استثنا بر قاعده کلی تلقی شود، بار توجیه آن می بایست بر عهده کسانی باشد که استثنا را ابراز داشته اند.

برای این بخش، کمیته بین المللی صلیب سرخ چنین استدلال می کند:

برخی بر این باورند که در شرایطی که به موجب آن دولتی منحصرا به اعضای یک گروه مسلح غیر دولتی و یا به اموال آن در قلمرو دولت دیگر حمله می کند، دیگر میان دولت محل درگیری و دولتی که به گروه مسلحانه حمله کرده است درگیری مسلحانه بین المللی ایجاد نمی شود. با وجود اینکه این دیدگاه از برخی جهات اهمیت دارد، مفید است یادآوری کنیم که جمعیت و اموال عمومی کشور محل درگیری نیز ممکن است در محل حضور نیروهای گروه مسلح باشند و نیز ممکن است برخی از اعضای آن گروه سکنه و یا شهروند کشور محل درگیری باشند، چنان حمله هایی علیه گروه مسلح به طور همزمان جمعیت محلی و زیر ساخت های دولت محل درگیری را نیز تحت تاثیر قرار خواهد داد. به همین دلایل و دلایل دیگر، این با واقعیت عملی مطابقت بیشتری دارد که نتیجه بگیریم که میان کشور محل درگیری و دولت مداخله گر یک مخاصمه مسلحانه بین‌المللی ایجاد شده است هنگامی که توسل به زور بدون رضایت دولت محل درگیری صورت بگیرد.

به بیان دیگر حقوق حاکم بر مخاصمات مسلحانه بین المللی به جهت حمایت از غیرنظامیان یک دولت در هنگام عملیات های نظامی که توسط یک دولت خارجی انجام می گیرد، طراحی شده اند. این موضوع از منظر [حمایت از] این غیرنظامیان اهمیت فوق العاده ای دارد، خواه این عملیات های نظامی، علیه نیروهای مسلح دولت شان هدایت شده باشد و یا علیه گروه های مسلح سازمان یافته ای که از طرف قلمرو آنها عمل می کنند. آنچه بیشترین اهمیت را دارد خطرات و مضرات این عملیات ها است که بر جمعیت غیرنظامی تحمیل می‌شود.

آیا ایالات متحده می بایست با نظر کمیته بین المللی صلیب سرخ مخالفت کند؟ قطعا به لحاظ سیاسی برای ایالات متحده، تصدیق درگیری مسلحانه با سوریه، زیبنده نخواهد بود. با این حال همانطور که می دانیم، وجود عینی یک درگیری مسلحانه، وابسته به شناسایی رسمی آن نیست. در هر صورت، دو ملاحظه می تواند پذیرش موضوع را آسان تر کند.

اولا، اغلب متخصصین اعتقاد دارند که در حقوق بین المللی حاکم بر مخاصمات مسلحانه بین المللی و غیر بین‌المللی، قواعد عرفی یکسانی در مورد هدف گیری[8] و حمله ها وجود دارد. برای مثال اِگان اظهار می دارد: از نظر ایالات متحده اصول تفکیک، احتیاط ها و تناسب، میان دیگر اصول، در حقوق مخاصمات مسلحانه غیر بین‌المللی نیز، تمام و کمال اعمال می شوند. به همین طریق، اِعمال حقوق حاکم بر مخاصمات مسلحانه بین‌المللی نباید عملیات های نظامی آمریکا در سوریه را تضعیف نماید.

دوم، اگر ایالات متحده در حال یک مخاصمه بین المللی با سوریه است، پس نیروهای آمریکایی که به دست مقامات سوری می افتند از جهت تعقیب داخلی [در سوریه] و نیز رفتار به عنوان زندانی جنگی از مصونیت مبارز بودن برخوردار می گردند. به عکس، اغلب متخصصین معتقدند که نه وضعیت مصونیت مبارز بودن و نه زندانی جنگی بودن تحت حقوق حاکم بر مخاصمات مسلحانه غیر بین المللی وجود ندارد. بر همین اساس نیروهای ایالات متحده می توانند از منفعت دیدگاه کمیته بین المللی صلیب سرخ بهره مند شوند.

 

یادداشت مترجم: استفاده پرفسور حق از واژه جنگ به لحاظ حقوقی چندان دقیق نیست، زیرا جنگ واجد یک عنصر انگیزه‌ای یا همان تحمیل اراده سیاسی بر حاکمیت کشور دیگر است که در مورد حمله آمریکا به داعش در سوریه صدق نمی کند. به عبارت بهتر درگیری های آمریکا علیه داعش در سوریه را باید گونه ای از مخاصمات مسلحانه بین المللی دانست که مشمول کنوانسیون های چهارگانه ژنو قرار می گیرد. در واقع تفسیر قاضی احمد حق و کمیته بین المللی صلیب سرخ یک تفسیر کارکرد گرایانه، برای اعمال قواعد کنوانسیون های چهارگانه ژنو 1949 بر این درگیری ها و بویژه حمایت از غیرنظامیان سوری و اموال آنها در درجه اول و سپس زیر ساخت‌های کشور سوریه است. اما چون استدلال حقوقی ایشان و کمیته بین المللی صلیب سرخ از منطق حقوقی قوی برخوردار است، در جهت از دفاع از مردم سوریه قابل توجه است.

 

 

 

 



[1] قاضی دادگاه فدرال جان اورموند نیومن و دانشیار دانشکده حقوق راجرز، دانشگاه ایالتی نیوجرسی آمریکا

[2]  پژوهشگر دکترای حقوق بین المللی عمومی و مدرس دانشگاه

[5] منظور ماده 51 منشور ملل متحد است که حق دفاع مشروع فردی و دسته جمعی را برای کشورها به رسمیت می شناسد.

[6] Self-Determination

[7] شرح کنوانسیون های چهارگانه ژنو 1949 در رابطه با حقوق مخاصمات مسلحانه

+ نوشته شده در  سه شنبه ششم مهر ۱۳۹۵ساعت 2:10  توسط محمد آقایان حسینی  | 

 

این مطلب اولین بار در تاریخ ۳۱/۶/۱۳۸۶ در نشریه ی الکترونیکی دانشجویان و دانش آموختگان دشتستان به آدرس ذیل منتشر شده است :

 http://bazdam.com/viewnews.aspx?id=622

 

رواداري ضرورت دنياي ما

   رواداري واژه ايست که شايد به خصوص  از يک دهه پيش تاکنون وارد مجموعه ي واژگان رايج در جامعه ايران شده است. ضرورت رواداري در جوامع انساني مهمترين دليل پرداختن به آن است. از اين رو در يک مجموعه ي چند شماره اي به اين مقوله خواهم پرداخت که اميدوارم مورد توجه هم وطنان عزيزم قرار بگيرد و نظرات ارزشمند خويش را در باره ي اين سطور به حقير اعلام نمايند. پيش از هر چيز مي بايست يک بررسي اجمالي بر ضرورت و معناي رواداري داشته باشيم و سپس به ديگر ابعاد آن بپردازيم.

  بشرتاريخي از سيلاب جنگ ها و خونريزي ها، درگيري ها و ويراني ها، خودکامگي ها و کوته بيني هاي خويش چنان داغ هايي  بر سينه دارد که حتي نسيم کم جان انديشه هاي نزاع پرور  و جنگ ساز خواب و آرام از چشمانش مي ربايد و  همچون کابوسي دهشتناک خاطرش را مشوش مي کند. لذا پيوسته به دنبال راه ها که نه بزرگ راه هايي براي به زنجير کشيدن نفوس خانمان سوز و انديشه هاي خصومت ساز است. پيامبران الهي از کساني بودند که ساختن اين بزرگ راه ها را به مقاطعه برداشتند ليکن دريغا که متأسفاته آيين و مسلک هيچ کدام از اين معماران انسانيت از آفت انحراف مصون نماند.

  ريشه ي همه ي در گيري هاي بشر را مي توان در چند مورد خلاصه کرد: 1) عدم درک و فهم صحيح طرفين خصومت از هم 2) زياده خواهي و تماميت خواهي 3) کوته بيني و خودکامگي 4) و تعدادي هم معلول اشتباهات و و اقدام براي تلافي مافات گذشته است.

بقیه مطلب را اینجا بخوانید

+ نوشته شده در  شنبه چهارم اردیبهشت ۱۳۸۹ساعت 2:15  توسط محمد آقایان حسینی  | 

این مطلب  اولین بار در تاریخ ۲۵/۵/۱۳۸۶ در نشریه ی الکترونیکی دانشجویان و دانش آموختگان دشتستان با آدرس ذیل منتشر شده است:

 

 

باسمه تعالي

پديده سخيف، خطرناک و اسف باري به نام« زهد علمي» (الف)

  پديده ها روشها و رفتارهاي اجتماعي که از اجزاي فرهنگ مي باشند بنا بر ميزان تأثيرشان بر عرصه اجتماع داراي اهميت هستند. لذا به نوعي براي يافتن مهمترين آنها مي توان به دنبال موثرترين آنها بود. بديهي است که علما و دانشمندان، رهبران ديني و مجامع علمي هميشه خصوصا در چند قرن اخير از موثرترين و شايد موثرترين عوامل بر زندگي بشر بوده اند. لذا شناخت بنيان رفتارها و روشها در حوزه هاي مربوط به علم به جهت اصلاح و بازسازي نواقص، بسيار ضروري مي نمايد. البته در اينجا منظور از بررسي رفتار ها و روشها سنجش آنها از جهت بنيان فکري، فلسفي و جامعه شناسي علمي است نه براي مثال روش استخراج مس از معدن آن. منظور بنيانهايي است مانند 1) امکان يافتن راه حل با تلاش و جستجو 2) بديهي نپنداشتن مسائل و پديده ها 3) برداشتن پيش داوري ها 4) تقيد به نقد افکار و يافته هاي گذشته به طور مستمر 5) تمايل به، به اشتراک گذاشتن يافته ها براي يافتن راه حل جديد و... .

  از سوي ديگر، بر خوانندگان پوشيده نيست که فرهنگ از هنجارها و ناهنجاريها تشکيل مي شود. از اين رو در مقابل برخي از بنيان هاي رفتاري و روشي که نام برده شد بنيانهاي نادرست رفتاري و روشي هم در حوزه ي علم و پژوهش وجود دارند.يکي از اين بنيانهاي نادرست همانطور که در عنوان هم ذکر شده است زهد علمي است.

بقیه مطلب را اینجا بخوانید

+ نوشته شده در  شنبه چهارم اردیبهشت ۱۳۸۹ساعت 2:5  توسط محمد آقایان حسینی  | 

با سلام خدمت خوانندگان وبلاگ

مدتی بود به علت گرفتاری وقت نوشتن هیچ مقاله یا یادداشتی را نداشتم. اما نظرات وبلاگ را چند باری چک کردم . در میان نظراتی که در مورد مقاله حجاب تعرض به حقوق خصوصی ارائه شده بود یکی ، واقعا حرصم را در آورد. این نظر توسط دوستی به نام هایده ی خادم الشهدا گذاشته شده بود. این نظر را با هم می خوانیم.

((به نظر من زحمت زيادي كشيدي ولي نتونستي خوب مسائل رو بشكافي نظر تفسيري مفسران قران انجيل و تورات خلاف نظر شماست به هر حال گاهي سري به يك وبلاگ حقوقي بزنيم بد نيست اسم وبلاگت مزخرفه اميدوارم علمي تر و صادقانه تر فكر كني و بنويسي نه احساساتي و جو گرفته
بهتر جواب تيم حقوقي و مذهبي و... نيروي انتظامي رو هم خوب بخوني))

خوب نظر شما چیه. درد اینجاست که این خواهر بزرگوار حتی زحمت خواندن متن را هم به خودشان نداده اند و نظر داده اند. یا خیلی خوشبینانه بنگریم متن را خوانده اند و متأسفانه متوجه مطلب نشده اند. دردا و دریغا. اما در پاسخ به این نظر ایشان که نام این وبلاگ خیلی مزخرف است باید عرض کنم: درد از آن جایی ایست که بچه مذهبی های ما را تابع و دنباله رو بار می اورند  تا جایی که وقتی چیزی می بینند که مأنوس نیست سریعا در مقابل آن موضع می گیرند این درست همان پوپولیسم است چیزی را که نمی شناسیم به شدت از آن می ترسیم. نام مفاهمه برای من آنچنان  زیباست که شما خواهر گرامی حتی تصورش را هم نمی توانی بکنی. از نظر حقیر بزرگترین درد تاریخ همین عدم مفاهمه است. دو قرن چنگ صلیبی بوجود نیامد مگر به خاطر بد فهمی. حسین بن علی کشته نشد مگر به خاطر نا فهمی و هزار و یک ماجرای دیگر که همه و همه به خاطر عدم درک متقابل بود. به علی بن ابی طالب مظلوم تاریخ می گویند چون در زمان علی هیچ کس نبود که او را بفهمد. و در آخر خواهر گرامی که خود را خادم الشهدا نامیده ایدريا، بیان برای یک زن مومنه ی علویه بدین نسق عاری از وجاهت بوده و جای بسا تعجب است. راستی خوب است که یک وب گرد حرفه ای پست الکترونیک و یا وبلاگ  خود را برای گرفتن پاسخ نظرش بگذارد.  والسلام

+ نوشته شده در  پنجشنبه هجدهم بهمن ۱۳۸۶ساعت 3:23  توسط محمد آقایان حسینی  | 

بسمه تعالي

 

اردبهشت 1386 در حالي سپري شد که نيروي انتظامي رويکردي تقريبا بي سابقه را نسبت به مقوله رعايت نکردن حجاب در جامعه پيش گرفت. بالطبع واکنش هاي موافق و مخالف شروع شد و بحث و جدل روزنامه ها و صدا و سيما و ... را نظاره گر بوديم. سواي پراختن به اينکه اين طرح خوب است يا بد، يا اينکه اجراي آن چگونه بايد باشد و بايد توام با آن يا از قبل آن مي بايست کار فرهنگي کرد و قس علي هذا. مي خواهيم در اين مقال به اين مساله بپردازيم که مقابله حاکميت با عدم رعايت حجاب به لحاظ حقوقي چه وضعيتي دارد. و آيا به گفته برخي روزنامه ها و تريبون ها مبارزه با بدحجابي تعرض به حقوق خصوصي هست يا خير؟

 

پيش از آنکه وارد بحث حقوقي حجاب شويم لازم است که چرايي حجاب را اجمالا رعايت کنيم تا بتوانيم نتيجه بگيريم که آيا حجاب حقيقتا يک مسئله متعارض با آزادي هست يا خير؟

 

حجاب در طول تاريخ در جوامع مختلف به صورت هاي مختلف وجود داشته است و در يک نظر کرد اجمالي بر ميزان رعايت حجاب ( در انواع و شيوه هاي آن ) در جوامع مختلف، از گذشته تا کنون جهان شاهد يک روند نزولي بوده است يعني کليت مردم جهان از مقوله رعايت حجاب سر باز زده اند. اما يک مشکل اساسي که در جامعه حال حاضر ايران وجود دارد پديده بد حجابي است که به نوعي در دنيا منحصر به فرد است چرا که ما در دنيا يا رعايت حجاب داريم يا بي حجابي و فقط به نوعي اين ايران است که با پديده بدحجابي مواجه است براي مثال در کشور مالزي اديان مختلفي همچون اسلام، مسيحيت و ... وجود دارد. در اين کشور مردم ( خصوصا زنان ) يا حجاب دارند يا بي حجابند و ما در مالزي پديده بد حجابي را شاهد نيستيم. در اينکه ريشه ها و عوامل اين مساله چيست، موضوع و مجال ديگري مي طلبد که در حيطه موضوعي اين مقاله نيست.

 

لزوم حجاب در دين اسلام در واقع بيشتر از آنکه ريشه تشريعي داشته باشد ريشه فيزيولوژيک دارد و اين مساله از جمله مواردي است که علت حکم تشريحي آن به لحاظ علم تجربي روز کاملا مبرهن گرديده است.

 

امروز بر کسي پوشيده نيست که عدم رعايت حجاب( خصوصا توسط خانمها ) به منظور جلب نظر ديگران انجام مي شود و در مواردي هم که به اصطلاح جوزدگي فرهنگي و تربيت محيطي سبب ظاهر شدن با لباس هاي كوتاه و ظاهر نيمه عريان و ... در واقع در روند فيزيولوژيک قضيه تغييري ايجاد نمي کند .

 

علوم تجربي ثابت کرده اند که با عدم رعايت حجاب بيننده به لحاظ جنسي تحريک مي شود، در واقع اگر علوم تجربي ثابت نمي کردند امروز همه ما تلويحا اين مساله را مي توانستيم درک کنيم. آوردن مثال علمي خالي از لطف نيست. دانشمندي فرانسوي به نام ژان روستان طي آزمايشي بر روي اردكهاي نر و ماده نشان داد ميزان ژنهاي جنسي غاز نر با ديدن صرفا قيافه غاز ماده زايد مي شود.

 

اين ماجرا در مورد همه حيوانات و انسان صادق است و اکثريت بدحجابي هايي که وجود د دارد هم با همين قصد انجام مي شود يعني تحريک جنسي طرف مقابل (البته با درجات مختلف)، هر چند که همين خواسته يعني تحريک طرف مقابل هم به دلايل مختلفي چون ضعف شخصيت، انفجار به خاطر  اختناق، تاثير فرهنگ هاي ديگر و اعتقاد به آزادي تام جنسي و ... صورت مي پذيرد.

 

هر چند که  مردم در جوامع غربي از نظريه ي  جنسي فرويد و هم فکران برداشت منحرفي كردند و اين باعث شد  تا ريشه حجاب را کاملا مذهبي معرفي شود و مذهب هم در سه قرن اخير در غرب مورد نفرت بوده است اما روند تاريخ بشريت ثابت کرد ه پوشش درخور، يک مسئله فطري است مثل ميل به آزادي و حقيقت جويي. بنابراين حجاب يک چرايي دارد و آن هم به خاطر ايجاد نشدن روابط نادرست ميان افرادي است که در اجتماع حضور داشته و احيانا با هم رابطه شغلي، تحصيلي، اجباري و ... دارند.

 

حال بايد پرسيد حجاب يک مساله فردي است يا اجتماعي؟ بدحجابي چه طور؟ شايد پاسخي به روشني اين پرسش براي سئوال مذکور نباشد و آن پرسش اين است که آيا اگر فلان خانم در جنگلي تک و تنها و يا در بياباني به تجرد گذر عمر را نظاره گر بود نيازي به پوشش و حجاب يا آرايش و زينت داشت ؟

 

آرايش ها و زينت هاي ما هنگامي است که مي خواهيم در اجتماع ظاهر شويم اين کار را براي اينکه ديگران در مورد ما چگونه برخوردي ( به هر لحاظي ) داشته باشند انجام مي دهيم. اگر هم اين مساله براي کسي روشن نيست به خاطر سکوت شخصيتي است که دچار است زيرا افراد دوست ندارند که نيازمند به ديگران متصور شوند يا باشند. لذا اگر شما امروز به يک دختر کاملا بدحجاب دانشجو بگوييد که شما به خاطر جلب نظر پسران دانشجو خود را به اين رنگ و قيافه درآورده ايد ممکن است با ناراحتي بگويد: اصلا اينجور نيست، من اينطور دوست دارم و ممکن است متعاقبا از حقوق و آزادي هاي مردم در جوامع غربي هم برايمان بگويد.

 

لذا عدم درک چرايي حجاب در جوامع اهل انديشه امري مطايبه آميز مي نمايد. اگر هم اختلاف نظري هست بر اين است که با پذيرش اين تاثير فيزيولوژيک انسانها از يکديگر ( مخصوصا از جنس مخالف ) چانه زني مي کنند که اين يک خصيصه انساني است که بايد پذيرفت و عده اي ديگر مي گويند که روابط را بايد از حيواني بودن خارج و انساني کرد. در واقع بر اصل قضيه ميان اهل علم و فهم اختلافي نيست .

 

و به همين علت مسئله اجتماعي بودن حجاب کاملا بديهي است. يک فرد زنداني در سلول انفرادي اگر کوهي از زينت ها و وسائل و مواد آرايش را  هم در اختيار داشه باشد، ثانيه اي را صرف طراحي و نقاشي و پيرايش خود نخواهد کرد. حداقل بايد آيينه اي باشد تا اگر او خود را زيباتر کرد بتواند خودش را ببيند. در اجتماع افراد نقش اين آيينه را براي فرد بازي مي کنند با اين اختلاف که ايينه راست مي گويد و جامعه ممکن است که راست نگويد.

 

شرع مقدس اسلام براي جلوگيري از ايجاد روابط نادرست و انحرافي ميان انسانها و از ميان رفتن کرامت انساني و براي اينکه روابط ضابطه مند شود، تعرض ها به ديگران خصوصا خانمها کمتر شود(لاضرر) و نگاه به زن را يک نگاه انساني، نه حيواني و ابزاري، مساله زيباي حجاب را مطرح مي کند.

 

پس از چرايي حجاب و جنبه اجتماعي و فردي آن به اصل قضيه يعني مساله حقوقي حجاب بپردازيم  وبا نگاهي به قاعده لاضرر و و نقش آن در مورد لزوم حجاب پاسخي براي اين پرسش بيابيم که آيا بدحجابي، تعرض(ضرار) به حقوق خصوصي است، يا مبارزه با بدحجابي ؟

 

مکاتب حقوقي به لحاظ ميزان ميزان ارزشي که براي حقوق فردي  انسان ها يا اجتماعي انسانها قائلند و اصالت را به کدام يک مي دهند به دودسته کلي اصالت فرد ( individualisme ) و اصالت جمع ( collectivisme ) تقسيم مي شوند. بعد از اين دو گروه نظريه هاي معتدل روي کار آمدند .

 

ابتدا به اختصار هر يک از اين نظريه ها را معرفي کرده و سپس به معرفي حجاب در هر کدام از آنها مي پردازيم.

 

مکتب اصالت فرد: اين تفکر به معتقد به آزادي فطري انسانهاست آزادي تامي را براي انسان برمي شمارد و محدوديتها را براي او جنبه استثنايي مي داند. ژان ژاک روسو فيلسوف فرانسوي قرن 18 به عنوان معروفترين و اثرگذارترين فيلسوف فردگرا گفت: زندگي اجتماعي انسانها در قالب يک قرارداد است که طي آن فرد آزادي هاي خود را از دست نمي دهد مگر آنکه مخل آزادي ديگران شود.

 

لذا کتاب قرارداد اجتماعي ( contract social ) را منتشر کرد و قائل بدان شد که زندگي اجتماعي انسانها يک قرارداد است. اين يک اصل است که انسان اساسا آزاد است که هر کاري کند تا جايي که آزادي او باعث سلب آزادي از ديگران شود. اين اصل را علماي حقوق با تغييراتي اصل صدمه نام گذاري کردند.

 

با پذيرش اين ديدگاه به بررسي حجاب در اين ديدگاه مي پردازيم .

 

همانطور که گفتيم عدم رعايت حجاب باعث تحريک جنسي جنس مخالف و يا حداقل تاثيرات جنسي روي وي شود و مي تواند باعث و باني تعرض و فساد و بي بندباري و متعاقب آن قتل و درگيري و هزار و يک مصيبت ديگر باشد. ( قابل توجه است که اين مساله به هيچ وجه خاصه جوامع مذهبي نيست، بحث ناموس و حواشي آن يک مساله فطري بوده که در همه انسانها هست فقط عده اي سعي بر کشتن آن در خويش را دارند که به کررات موفق نشده و سبب بروز تشنجات اجتماعي مي شود. )

 

در روانشناسي جرم مي گويند يکي از اساسي ترين مسائلي که بايستي در مجازات مجرم در نظر گرفته شود اين است که آيا مجرم راههاي خلاف کردن را آموخته بوده يا نه؟ شرايط براي انجام جرم مهيا بوده يا نه؟ در واقع کسي را که تحت فشار جنسي قرار گرفته است تا کسي که در اين وضعيت قرار نگرفته ندارد را نمي توان به لحاظ رواني در يک حد قرار داد؟

 

مهيا بودن شرايط جرم مساله مهمي است که در تعيين ميزان مجازات آنرا دخيل مي دانند. بنابراين خانمي که حجاب بد يا بي حجاب در خيابان حاضر مي شود محيط را براي ارتکاب جرم مهيا نکرده است؟ آيا آرامش جنسي ديگران را بر هم نمي زند؟ آيا محيطي را که مي تواند پر از بوي انسانيت و معنويت و شادي باشد را پر از هياهوي حيواني و آلوده نکرده است؟ آيا با اين کار از فکر و خيال مردان خصوصا جوانان را که بايد به کارهاي مهم ديگري همچون ورزش، تحصيل و ... معطوف شود، سلب آزادي نکرده است ؟ آيا اين سلب آزادي ديگران نيست ؟آيا اينهايي كه ذكر شدند ضرر زدن به ديگران نيستند . چگونه مي توان بي حجابي را تضرر به ديگران ندانست .

 

مطابق مکتب اصالت فرد و فلاسفه غرب فرد انسان بايستي آزاد باشد اماتا جايي که آزادي ديگران را بر هم نزند. حال اينکه چرا خود غربيها در انديشه هايشان رعايت حجاب ديده نمي شود حديث مفصلي است خارج از اين حدود که ان شاءالله در آتي به آن پرداخته خواهد شد.

 

لذا مي بينيم که مطابق با نظريه فردگرايي حجاب تعدي به حريم خصوصي نيست بلکه اين عدم رعايت حجاب است که تعرض به حقوق خصوصي(ضرار) و آزادي افراد جامعه است .جامعه چگونه مي تواند در برابر اين مسأله ساكت باشد اگر هدف خويش را فراهم كردن زمينه ي آسايش در جامعه بداند.

 

مکتب ديگر مکتب اصالت جمع است، اين مکتب فکري معتقد است که جامعه يک حقيقت است که با ضرورتها و نيازهاي ويژه خود وجود دارد و نبتيد ادعا کرد که تامين آزادي فردي به طور ضمني هميشه به سود اجتماع هم هست زيار در بيشتر موارد حفظ منافع جمع با محدود کردن آزادي فردي ملازمه دارد. افلاطون – هيوم – آکوست کنت و دورکيسم و ... بر اين عقيده بودند .

 

مطابق اين ديدگاه نيز مشاهده مي شود که جامعه براي ترقي خويش نياز به ايجاد فضايي انساني دارد تا رشد معنوي آن ( منظور رشد مذهبي نيست ) باعث رشد مادي و تکنولوژيک آن هم شود. لذا جامعه نمي تواند در مقابل بي بند و باري خصوصا ار نوع جنسي آن بي تفاوت باشد چراکه وظيفه اجتماع است که از به خطر انداختن جامعه توسط فرد جلوگيري کرده و مانع از آن شوند که حقوق خصوصي يک فرد باعث تعرض به حقوق خصوصي جمع کثيري شود حال شما بگوييد حقوق خصوصي يک نفر و يا عده کم مهمتر است يا حقوق خصوصي يک عده کثير و صد البته که جامعه سواي حقوق تک تک افراد داراي حقي است که سود آن به کليت جامعه مي رسد . و اين ها سواي نقش تربيتي است که مبارزه با بدحجابي در درون خود دارد.

 

اما از آنجايي که دو مکتب ارائه شده هر دو هم درست مي گفتند و هم جنبه هاي افراطي داشتند نظريه هاي معتدل روي کار آمدند که پيروان آنها همه خواسته اند که به خودبيني و سودپرستي به هر صورت که باشد پايان دهند و هدف حقوق را پيشرفت تمدن و ترقي ملت ها بدانند) – فلسفه حقوق. جلد اول – صفحه 479 ناصر کاتوزيان – کاپتان در کتاب مقدمه حقوق مدني اش مي گويد : فرد در اجتماع از حقوقي بهره مند است و در برابر آنها نيز تکاليفي بر عهده دارد. براي تعيين هدف، بايد از وجود فرضي و مجرد «فرد» صرفنظر کرد و وجود حقيقي او را که عضوي از اجتماع است مورد توجه قرار داد و بدين ترتيب منافع خصوصي فرد و مصلحت عمومي را جمع کرد، و همين نکته هدف تمام سازمانهاي حقوقي است. مقدمه حقوق مدني چاپ پنجم. ش11 کاپتان.

 

به وضوح روشن است که مساله حجاب در اين ديدگاه هم به چه صورت خواهد بود. در واقع وجود حقيقي فرد در اجتماع تعادلي است منطقي که مي بايست حقوق فرد حفظ شود و حقوق اجتماع نيز اما چون در جاهايي حقوق اجتماع مهمتر است حقوق فردي تحت الشعاع قرار مي گيرد و از طرف ديگر فرد همه آزاديها را دارد تا آنجا که حقوق اجتماع و ديگران را به مخاطره نياندازد. اما اين فرد يک فرد حقيقي در اجتماع است که نکته اساسي همين جاست يعني فرد انسان منشا اثر و مورد تاثر است، او وجوي فردي نيست انسان حقيقت دارد.

 

در ديدگاه اسلام مسائل جنسي اساسا مربوط به حريم خصوصي بوده بايد در مسير خاصي هدايت شود. هر چيز به جاي خويش نيکوست و لذا به نظر مي رسد که اگر طرح مبارزه با بدحجابي با شرايط لازم اجرا شده و همراه با فعاليت هاي گسترده و قدرتمند فرهنگي همراه باشد برکات زيادي خواهد داشت اما اگر نه، جواب منفي هم از آن خواهيم گرفت و نيز بايد دانست كه مبارزه ي با بد حجابي بايد از ريشه باشد نه از برگ و شاخه هاي كوچك. علي اي حال مشاهده كرديم كه در حقوق اسلامي ضرر و ضرار مشروعيت ندارد(لاضرر و لا ضرار في الاسلام) و لزوم حجاب بدون هيچ اغراقي يك مسأله ايست كه براي جلوگيري از تضرر به ديگران طراحي شده است .

 

+ نوشته شده در  سه شنبه هشتم آبان ۱۳۸۶ساعت 15:41  توسط محمد آقایان حسینی  | 

 

 

در سیستم فعلی آموزش حقوق در ایران هنگامی که ترم اول دانشجویان کتاب کلیات حقوق یا مقدمه  ی علم حقوق دکتر کاتوزیان یا دیگران را مطالعه می کنند پس از کنار گذاشتن معانی همچون مواجب ماهانه، علم حقوق و حقوق به معنای جمع حق در یک رویکرد فلسفی(و البته بیشتر جامعه شناسی فلسفی از حقوق)تعریفی از حقوق به آنها ارائه می شود که عبارت است از اینکه حق یک امتیاز است که جامعه به اعضای خود می دهد.

 

دکتر کاتوزیان در کتاب فلسفه حقوق جلد اول می نویسد « برای اینکه  حقوق به هدف نهایی خود یعنی استقرار عدالت در روابط مردم و حفظ نظم در اجتماع برسد، ناچار باید برای پاره ای از مردم امتیازهایی در برابر دیگران بشناسد و با ایجاد تکلیف برای گروه دوم توانایی خاصی به آنان اعطا کند. این امتیاز و توانایی را که حقوق هر جامعه ی منظم برای اعضای خود بوجود می آورد حق می نامند. که جمع آن حقوق است و حقوق فردی نیز گفته می شود. این تعریف منشأ حق را عضویت فرد در اجتماع می داند  در حالی که هدف از تشکیل اجتماع تحقق حقوقی است که انسان از ابتدا داشته و برای خود متصور بوده است.

 

به نظر می رسد که این تعریف از حق مبتلا به اشکال باشد و حق را نمی توان یک امتیاز دانست. امتیاز واژه ای عربی است که بیان کننده ی برتری و تفاوت است(برتری گروهی بر گروهی و...)امتیاز دانستن حق مستلزم پذیرش تفاوت حقوق برای افراد اجتماع است که در کلیت حقوقی که یک فرد دارد نمی تواند موضوعیت داشته باشد. بسیاری از حقوق طبیعی و فطری ما سوای اینکه عضو جامعه ای باشیم یا اینکه به تنهایی در بیابان زندگی کنیم و یا اینکه تابع چه سیستم حقوقی سیاسی باشیم برای ما وجود دارند(مستقلات عقلی) از جمله حق حیات
، حق نکاح، حق آزادی و ... . این حقوق در مقابل کسی قرار و یا جمعی (از مردم) قرار نمی گیرد هرچند که دولتها موظف به رعایت و  تأمین آنها هستند.

 

بسیاری از حقوق ما نسبت به هیچ فرد دیگری در جامعه در تقابل قرار نمی گیرد تا مفهوم امتیاز بر آن بار شود که بیان کننده ی نوعی تفاوت و تمایز باشد. بلکه این حقوق بالسویه برای تمام افراد اجتماع وجود دارند و در واقع بخشی از حقوق فردی را تشکیل می دهند که در مقابل بخش دیگری از حقوق قرار می گیرد که در اجتماع تحقق پیدا می کند.

 

امتیاز همواره دارای بار معنایی است که به خاص تعلق میگیرد (هرچند آن خاص اکثریت باشند)  در حالی که کلیت حقوق متعلق به عام است نه به خاص و این حقوق که برای شهروند الف هست برای شهروند ب هم هست و حقوقی که اینها دارند جز در موارد ویژه ای بر هم برتری ندارد.

 

از آنجایی که تعریفی که از حقوق می شود بیان کننده ی یک مفهوم فلسفی- منطقی است نه یک مفهوم ماهوی  پس  تعریف فوق نمی تواند تعریف درستی باشد چون استثنایی همچون حقوق طبیعی و  فطری دارد. به نظر می رسد کسانی که این تعریف را ارائه کرده اند از طرفداران مکاتب تحققی و اجتماعی باشند و به نوعی نسبت به حقوق فطری و طبیعی بی اعتنا. زیرا منشأ ایجاد حقوق افراد را از لحاظی که در جامعه زندگی میکنند می دانند و گویی به نوعی در اینجا در تعریف قاعده ی حقوقی و حق اختلاط  بوجود آمده است. بیشتر حقوقی که افراد دارند و اصیل ترین حقوق انسان همان حقوق طبیعی است که همیشه بوده در حالی که حقوق اجتماعی بسته به سیستم حکومتی و نیز زمان و مکان متفاوت است، پس نمی تواند ظرفیت لازم را برای یک تعریف فلسفی فراهم کند و اگر هم بتواند جوازی برای تعدی حکومتها به حقوق افراد به دست می دهد.

 

به نظر می رسد  علت ارائه ی این تعریف تصور حقوق فرد در برابر جامعه و جامعه در برابر فرد است و نظام حق و تکلیفی که در این بستر بوجود می آید و لذا امتیاز دانستن حق افتادن در یک تله ی زبانی است نه ارائه ی یک تعریف جامع و مانع. در اینجا برای ارائه ی تعریف از حق چون یک کلمه که مفهوم آن را بیان می کند ( خود حق) را داریم نیازی به کلمه سازی نیست و می توان از یک توصیف منطقی که جامع خصایص حق باشد بهره برد، بدون آنکه از کلمه ای که افاده ی آن معنا را نکند استفاده کنیم.

 

حق را نمی توان یک امتیاز که بیان کننده ی تمایز فردی بر دیگری یا فردی بر افراد دیگر دانست زیرا حالتی بالسویه برای تمام افراد است که برای افراد آن اجتماع نه فضیلتی است و نه خفتی نه موجب رجحان است و نه سخفان.

 

حق یک  دارایی است که فرد در وهله ی اول به واسطه ی انسان بودن و در وهله ی  بعد به عنوان عضوی از اجتماع بودن داراست  و می تواند از آن به نفع خود استفاده بکند یا اینکه نکند. این دارایی برای او محفوظ است و کسی اجازه ی تعرض به آن را ندارد. اما اگر کسی به این دارایی  تعرض کرد باید پاسخگو باشد. نکته اینجاست که حق مانند امتیاز آب و برق نیست که تا پولش را ندهیم به ما تعلق نگیرد بلکه بسیاری از حقوق فقط و فقط بواسطه ی انسان بودن ما برای ما محفوظ اند حال جامعه آنها را به رسمیت بشناسد یا نشناسد.

+ نوشته شده در  دوشنبه نوزدهم شهریور ۱۳۸۶ساعت 17:1  توسط محمد آقایان حسینی  | 

تپ دان...
ما را در سایت تپ دان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : رضا رضوی topdan بازدید : 235 تاريخ : دوشنبه 5 مهر 1395 ساعت: 18:25