تپ دان

متن مرتبط با «شعر زيباي سكوت» در سایت تپ دان نوشته شده است

سكوت زيبا

  • چهارده ساله که بودم ؛ عاشق پستچی محل شدم. خیلی تصادفی رفتم در را باز کنم ونامه را بگیرم ، او پشتش به من بود. وقتی برگشت قلبم مثل یک بستنی، آب شد و زمین ریخت! انگار انسان نبود، فرشته بود ! قاصد و پیک الهی بود ، از بس زیبا و معصوم بود!شاید هجده نوزده سالش بود. نامه را داد.با دست لرزان امضا کردم و آنقدر حالم بد بود که به زور خودکارش را از دستم بیرون کشید و رفت. از آن روز، کارم شد هر روز برای خودم نامه نوشتن و پست سفارشی!تمام خرجی هفتگی ام ، برای نامه های سفارشی می رفت.تمام روز گرسنگی می کشیدم، اما هر روز؛ یک نامه سفارشی برای خودم می فرستادم ،که او بیاید و زنگ بزند,سكوت زيبا,سكوت زيباست,سکوت زیبا,جملات زيبا سكوت,زيباترين سكوت,جملات زيباي سكوت,متن زيبا سكوت,متن زيباي سكوت,شعر زيباي سكوت,جملات زيبا سکوت ...ادامه مطلب

  • خیال پرست(خداوندگان شعر)

  • صبح است و گل در آینه بیدار می شود   خورشید در نگاه تو ، تکرار می شود   مردی که روی سینه ی عشق تو خفته بود   با دست های عشق تو ، بیدار می شود   پر می کنی پیاله ی من از عصیر و باز   جانم پر از عصاره ی ایثار می شود   در کارش از تو این همه باور ستودنی است   این جا که عشق این همه انکار می شود   تا باد ، دست غارت عشقت گشاده باد   وقتی غمم به سینه تلنبار می شود   در بازی مداوم انگشت های تو   تکثیر می شود گل و بسیار می شود   خورشید نیز می شکند در نگاه تو ،   وقتی که آن ستاره پدیدار می شود   حس می کنم بهار تو را در خزان تو   گاهی که بوسه های تو رگبار می شود   تا بار « من » گران ن, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها